۱۱ مرداد ۱۳۸۸

گفت و گو با حسن یوسفی اشکوری، اسلام‌شناس و تحلیل‏گر سیاسی اشکوری: عمر دولت، بیش از یک سال نیست

عدم بازگشت آرامش به جامعه‏ی ایران پس از انتخابات و ادامه‏ی اعتراضات مردمی در اشکال مختلف، ابهامات و پرسش‏ها نسبت به آینده‏ی این رویدادها در ایران را هر روز بیش از گذشته طرح می‏کند.
در این برنامه‏ی «روی خط زمانه» با آقای حسن یوسفی اشکوری، از منتقدین دولت ایران، اسلام‌شناس و تحلیل‏گر سیاسی، گفت‏ و گو کرده‏ام و نظرات ایشان را جویا شده‏ام.
آقای اشکوری، اگر بحران فعلی را ناشی از انتخابات بیست و دوم خرداد بدانیم، ویژگی این انتخابات نسبت به انتخابات‏هایی که در گذشته، در جمهوری اسلامی برگزار شده، در کجا بوده است؟
در میان انتخابات‏هایی که در ایران در طول این سی سال انجام شده است، این انتخابات یک وضعیت ویژه و بحرانی داشته و دارد. از اول انقلاب تا همین انتخابات، هیچ‏گاه انتخابات در ایران، به معنای دقیق کلمه، آزاد نبوده و همواره مشکلات و موانعی داشته است.
نیروها نمی‏توانستند کاندیدای خاص خود را داشته باشند و گزینش مردم محدود به افرادی بوده که حاکمیت آن‏ها را تعیین و به مردم معرفی می‏کرده است. اوایل انقلاب این محدودیت خیلی کم‏تر و در این اواخر خیلی بیشتر شده تا به امروز رسیده است.
تا دوم خرداد ۷۶ بسیاری از مردم، به ویژه طبقات شهری و گروه‏های دانشگاهی، طبقه‏ی متوسط، غالباً در انتخابات شرکت نمی‏کردند. بعد از دوم خرداد، فضایی به وجود آمد و امیدی برای تغییر ایجاد شد. لذا افراد بیشتری در انتخابات شرکت کردند. از آن زمان به بعد، همواره این امید وجود داشته، به همین دلیل هم بسیاری از مردم مشارکت می‏کردند.
در انتخابات دهمین دوره‏ی ریاست جمهوری، باز مردم به نوعی امیدوار شدند. به ویژه این‌که انگیزه پیدا کردند دولت فعلی بر سر کار نباشد و حداقل، به لحاظ سلبی هم که شده، رییس جمهور فعلی را برکنار کنند. به این انگیزه به میدان آمدند و در سطحی وسیع، گسترده و بی‏سابقه در انتخابات شرکت کردند.
چگونه وقتی مردم انگیزه‏ی سلبی دارند و برای برکناری کسی آمده‏اند، با همه‏ی مشکلات و هزینه‏هایی که می‏پردازند، حاضر نیستند کنار بروند؟ این حالت بیشتر زمانی انتظار می‏رود که مردم در پی بنای چیزی به میدان آمده‏اند و نه وقتی که به قول شما خواست سلبی دارند. نظر شما چیست؟
خوب شد که این پرسش را مطرح کردید تا حرفم را تکمیل کنم؛ این‌که گفتم مردم چنین انگیزه‏ای داشتند، می‏خواهم اضافه کنم که این انگیزه، تنها انگیزه‏ی مشارکت مردم نبود. فقط می‏خواهم بگویم که جنبه‏ی سلبی این انتخابات، بیش از گذشته بود. حتا در دوم خرداد هم این انگیزه‏ی سلبی قوی و نیرومند بود، منتها این بار خیلی قوی‏تر از دوم خرداد ۷۶ بود.
اما در عین حال، این انتخابات جنبه‏ی ایجابی هم داشت. چون جبنه‏ی سلبی بدون جنبه‏ی ایجابی معنا ندارد. مردم در جنبه‏ی ایجابی خواهان تغییر بودند. خواهان آن بودند که از نظر سیاسی فضا بازتر شود. از نظر اجتماعی، محدودیت‏ها و مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم کم‏تر شود. هم‏چنین جنبه‏های مختلفی که در برنامه‏ها و سخنان کاندیداها مطرح بود.
اما این‌که چرا چنین موجی ایجاد کرد، دلیل اصلی‏اش دو نکته بوده است؛ یکی این‌که رییس جمهور فعلی آن‌قدر در افکار عمومی منفور بود و هست که دیگر تحملش برای چهار سال دیگر، برای مردم ایران بسیار سخت و دشوار می‏نماید…
پس علت اصلی باز آقای احمدی‏نژاد است؟
باز هم این علت اصلی نیست. علت اصلی انگیزش و اعتراض گسترده‏ی مردم در ایران، در حال حاضر این است که همان‏طور که در شعارهایشان در کوچه و خیابان اعلام می‏کنند، احساس می‏کنند رأی‏شان دزدیده شده و مطرح می‏کنند رأی به طور کلی جابجا شده است.
کسی در جامعه‏ی ایران و در میان مردم ایران زندگی می‏کند، این را می‏فهمد و چندان نیازی هم به آمار و ارقام و استدلال‏های کلی و کلان ندارد.
خیلی‏ها، جدالی را که الان در ایران هست، فقط بین مردم و حکومت نمی‏بینند. به نظر می‏آید در میان نیروهای حکومتی و چهره‏های شاخص آن هم تضاد و تناقض‏هایی بروز کرده است. شما در این باره نیز تحلیلی داشتید.
بر اساس تحلیلی که چندی پیش داشتم و منتشر کردم، در پی این انتخابات، چهار شکاف در جمهوری اسلامی سر باز کرده است. البته زمینه‏های شکاف از گذشته وجود داشته و الان به تقابل رسیده است.یکی از آن‏ها، شکاف بین دولت و ملت بوده که از سی سال پیش شروع و این بار به نقطه‏ی تقابل رسیده است.
دومین شکاف، شکاف بین اصلاح‏طلب‏ها و اصول‏گراها بوده که از دوازده سال پیش (دوم خرداد ۷۶) شروع شد. قبلاً وجود داشته و الان به تقابل رسیده است.
سوم، تقابل در درون جبهه‏ی اصول‏گراهاست که حامیان احمدی‏نژاد در یک سو ایستاده‏اند و اصول‏گراهای ریشه‏دارتر و استخوان‏دارتر مانند قالیباف، لاریجانی، احمد توکلی و بسیاری دیگر و حتا هاشمی رفسنجانی در سوی دیگر قرار گرفته‏اند.
شکاف چهارم، شکاف بین علما و روحانیت و نهاد مرجعیت است که فعلاً در برابر دولت احمدی‏نژاد است. ولی از آن‏جا که رهبری این بار پشت سر آقای احمدی‏نژاد ایستاد و تمام قد از او حمایت کرد، در نهایت، این تقابل در برابر رهبری هم به وجود آمده است.
فکر می‏کنید آقای خامنه‏ای بتواند از پس این موقعیت دشوار بربیاید؟ راهی پیدا کند؟
فکر نمی‏کنم آقای خامنه‏ای موفق شود این چهار شکاف را به شکلی مدیریت کند که بحران را تخفیف بدهد. به ویژه این‌که تا کنون هم نشانه‏هایی از این‌که تدبیری اندیشیده شود که بحران‏ها کاهش پیدا کند، در ایشان و در حاکمیت نمی‏بینیم.
علی‏رغم این‌که بسیاری از علمای درجه اول، مثل آیت‏الله منتظری، آقای موسوی اردبیلی، آقای صانعی و بسیاری از روحانیون با نفوذ دیگر که خود ار مؤسسان و بانیان نظام جمهوری اسلامی بوده‏اند، به رهبری هشدار می‏دهند، به نظر می‏آید که بنا بر این نیست که این مسأله به شکلی مدیریت شود که بحران پایان پیدا کند.
به نظر شما، اگر اراده‏ای مبنی بر پایان دادن به بحران وجود داشته باشد، چه راه‏کاری وجود دارد؟
اگر واقعاً چنین تصمیمی باشد و چنین عزمی وجود داشته باشد، راه اصلی آن این است که در روندی برای این‌که حرف رهبری هم رسماً پس گرفته نشود، شاید تنها گزینه‏ی معقول این باشد که به تدریج (مثلاً شش یا یک سال دیگر) آقای احمدی‏نژاد را وادار به استعفا کنند تا این بحران به شکلی پایان پیدا کند.
یا این‌که اگر از این طریق هم نمی‏خواهند این کار را انجام بدهند، از روال قانونی استفاده شود و مجلس اجازه پیدا کند آقای احمدی‏نژاد را استیضاح کند و از طریق استیضاح و طرح عدم کفایت و صلاحیت رییس جمهور، ایشان را به شکل مسالمت‏آمیز و قانونی، برکنار کنند. البته این در صورتی است که رهبری این اجازه را به مجلس بدهد.
روز دوشنبه، قرار است آقای احمدی‏نژاد تنفیذ شود. به نظر شما، این کار انجام خواهد شد؟
بله، این کار که علی‏الاصول انجام خواهد شد. چون همه‏ی تلاش‏ها و کوشش‏ها برای این بوده که ایشان در مقام رییس جمهور ابقا شود و طبیعی است که حتا اگر چنین تصمیمی هم وجود داشته باشد، الان، بلافاصله، ایشان را برکنار نمی‏کنند. ایشان که به دلخواه خودش هم استعفا نمی‏دهد و به نظر نمی‏آید که تا چند روز آینده، حادثه‏ی خاصی اتفاق بیفتد.
اما با بحرانی که در میان جامعه و حکومت سراغ دارید، آیا شش ماه یا یک سال دیگر، می‏تواند این وضع با ابقای دولت آقای احمدی‏نژاد ادامه داشته باشد؟
خیر، بسیار بعید است. پیش‏بینی من در تحلیلی که از حدود همان سی چهل روز پیش، در آغاز این تحولات داشتم و منتشر هم کردم، این است که آقای احمدی‏نژاد آن‏قدر از جهات مختلف دچار بحران خواهد بود که شاید به زحمت بتوان تصور کرد عمر دولت ایشان بیش از یک سال باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظر بدهید: