۷ شهریور ۱۳۸۸

دیپلماسی انفعالی ایران و چهار هفته خبر ساز آینده

طی چهار هفته آینده، نظام جهانی در رابطه با ایران و بر نامه های توسعه اتمی آن کشور، شاهد رویداد های خبر سازی خواهد بود. اهمیت فوق العاده تحولات سیاسی مرتبط با مجموعه رویداد های پیش رو، در اندازه ایست که از هفته ها قبل کشور های ذی نفع را به تحرکات دیپلماتیک شدیدی وادار ساخته است.
سفر جاری بنیامین نتان یاهو نخست وزیر جدید اسرائیل به لندن و متعاقبا، دیدار او با انگلا مرکل صدر اعظم آلمان تنها بخشی از تلاشهای سیاسی اسرائیل جهت استفاده از زمان باقی مانده تا رسیدن روزهای حساس در برنامه اتمی ایران بشمار میرود. در آخرین روزهای هفته جاری، انتظار میرود که آخرین گزارش محمد البرادعی مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی، پیرامون برنامه های اتمی ایران انتشار یابد. گزارش یاد شده ضمن مطرح شدن در شورای فصلی 35 نفره حکام آژانس، در اجلاس سالانه آن نیز انعکاس خواهد یافت. انتظار میرود بدلیل ادامه بی اعتنایی جمهوری اسلامی به قطعنامه های شورای امنیت، منجمله خودداری از غنی سازی اورانیوم در نطنز، در اختیار قرار دادن نقشه های فنی راکتور 40 مگاواتی آب سنگین در دست ساختمان اراک، و خودداری از اجرای مفاد پروتکل الحاقی، اخرین گزارش البرادعی بار دیگر منعکس کننده در خواست های اجرا نشده آژانس از ایران باشد. روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز در شماره روز 25 ماه اوت جاری طی گزارشی با اشاره بر مدارک ارائه شده به آژانس (توسط کشورهای خارجی منجمله امریکا، اسرائیل و جامعه اروپا)، پیرامون فعالیتهای مشکوک اتمی ایران که گفته میشود با هدف دست یابی به بمب اتمی صورت گرفته، مدعی شده که دبیر کل آژانس از سوی امریکا و کشورهای دیگر برای افشا کردن این فعالیتها نیز تحت فشار قرار گرفته است. در گذشته این بخش از فعالیتهای اتمی ایران در گزارشهای مدیر کل آژانس تنها بصورت سر بسته و گذرا منعکس میشد. نگرانی عمده مدیر کل آژانس و دلیل پرهیز او از تاکید بیشتر بر فعالیتهای یاد شده، شاید از دست دادن فرصت ادامه همکاری با ایران و قطع مسیر های دریافت اطلاعات بیشتر پیرامون فعالیتهای اتمی جمهوری اسلامی بوده است. گزارش مورد انتظار البرادعی پس از انتشار، بی تردید موضوع مذاکرات گروه 1+5 نیز قرار خواهد گرفت. هفته قبل وزارت خارجه روسیه اعلام داشت که گروه کشورهای عضو دائم شورای امنیت بعلاوه المان، که مسئولیت تصمیم گیری و برخورد با برنامه اتمی ایران را بر عهده د ارند، در روز 2 سپتامبر به همین منظور تشکیل جلسه خواهند داد. اگرچه جلسه یاد شده در سطح معاونان وزارت خارجه 6 کشور عضو برگزار خواهد شد، با این وجود تصمیمات آن نقش تعیین کننده در تصمیمات آینده شورای امنیت در رابطه با ایران خواهد داشت. با توجه به زمینه فراهم شده از پیش، منجمله تصویت طرح مجازات صادرکنندگان بنزین به ایران از سوی سنای آمریکا، و همچنین اظهارات اخیر خانم انگلا مرکل دایر بر ضرورت افزایش تنبیهات شورای امنیت علیه ایران و قرار دادن تحریم فروش مواد سوختی در شمول آن، انتظار میرود که اجلاس آینده شورای امنیت بمنظور اعمال تنبیهات تازه علیه ایران، با سهولتی بیش از گذشته به نتیجه برسد. در 15 ماه سپتامبر مجمع عمومی سالانه 145 کشور عضو آژانس تشکیل خواهد شد و طی آن یوکیا آمانو دبیر کل تازه آژانس رسما عهده دار مسئولیتهای خود میشود. طی 4 سال گذشته رسیدگی به برنامه های اتمی ایران مهمترین و خبر ساز ترین کار آژانس محسوب میشده و انتظار میرود که در طول چند سال آینده نیز اهمیت همکاری های آژانس با ایران همچنان ادامه یابد، مگر آنکه تحول پیش بینی نشده ای به تغییر کامل روند فعالیتهای اتمی ایران بیانجامد. در فاصله کوتاهی پس از اجلاس شورای حکام و مجمع سالانه آژانس، اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک با حضور سران کشورهای تشکیل خواهد شد. همزمان با برگزاری مجمع عمومی، شورای امنیت نیز تشکیل جلسه خواهد داد. طی چهار سال گذشته رییس جمهور ایران از تریبون مجمع عمومی سالانه سازمان ملل برای ایراد سخنرانی های ضد اسرائیلی و نفی هالوکاست حد اکثر استفاده را بعمل آورده است. اجلاس چند هفته آینده مجمع، در صورتی که محمود احمدی نژاد تصمیم به شرکت در آن بگیرد، از جمله خبر سازترین جلسات سالهای اخیر مجمع خواهد بود. در حالی که دوستان جمهوری اسلامی منجمله سوریه و روسیه و ونزوئلا بدلیل انتشار گسترده گزارشهای مربوط به تقلب در انتخابات قادر به ایستادگی تمام عیار در کنار نماینده ایران نخواهند بود، اخبار مربوط به کشتار معترضین به نتایج انتخابات و نقض وسیع حقوق بشر در زندانهای جمهوری اسلامی و برگزاری محاکمات به مخالفان در تهران که در آن اتباع خارجی نیز مجبور به حضور شده اند، موضع رییس دولت ایران را در جامعه جهانی بسیار آسیب پذیر خواهد نمود. به این ترتیب حضور احتمالی رییس دولت دهم در اجلاس سالانه مجمع فرصتی دیگر برای تجدید اعتراضهای داخلی و خارجی علیه جمهوری اسلامی خواهد شد، تا مجالی برای جلب پشتیبانی بیشتر برای ادامه سیاستهای جاری آن. قرار است طی آخرین هفته ماه سپتامبر بدعوت بارک اوباما رئیس جمهور امریکا جلسه سران گروه 20 در پیتسبورگ امریکا برگزار شود. انتظار میرود با توجه به نتایج بدست آمده در گردهمایی های سه هفته پیش از آن در مجامع مختلف جهانی، اجلاس بیست کشور بزرگ که در آن دو همسایه ایران یعنی ترکیه و عربستان سعودی نیز حضور خواهند داشت، در موقعیتی مناسب برای رسیدن به نتیجه ای روشن برای برخورد جدی تر با ایران قرار بگیرد. در جلسه ماه آوریل گروه یاد شده در لندن، امریکا با قائل شدن یک فرجه چند ماهه، از ایران خواست که بدون پیش شرط در مذاکره با گروه 1+5 و متعاقبا آمریکا شرکت کند. سیاست اعلام شده امریکا در این زمینه دادن شانس به دیپلماسی و استفاده از تمامی امکانات موجود برای حل معضل اتمی ایران از راه های مسالمت آمیز است. فرجه یاد شده با ادامه بی تصمیمی ایران اینک بصورت اولتیماتوم درآمده و با این وجود تاکنون حرکت جدی از سوی ایران برای پذیرفتن پیشنهاد آغاز مذاکره دیده نشده است. طی مدت از دست رفته، جمهوری اسلامی در بهترین شرایط، از زبان سخنگوی وزارت خارجه، تنها به تکرار بیانیه های سابق در مورد رد امکان " گفتگو از راه تعیین تاریخ تحمیلی " و یا با " اعمال فشار های خارجی " اکتفا کرده است. واقعیت این است که دولت جمهوری اسلامی، آسیب دیده از برخوردهای گسترده داخلی و حادثات بعد از برگزاری انتخابات اخیر، نه تنها در شرایط کنونی از ضعف چشمگیر در عرصه روابط بین الملل رنج میبرد، که بگونه ای احساس اطمینان بخود برا ی مقابله با فشار های خارجی را نیز از دست داده است. بعلاوه نظام جمهوری اسلامی بعد از انتخابات هنوز از هماهنگی لازم بخصوص در ارتباط با نحوه برخورد با مسائل خارجی بر خوردار نیست. در حال حاضر مهمترین موضوع روابط خارجی ایران آینده برنامه های توسعه اتمی کشور است. تنها اقدام انجام شده در این مورد تعویض رضا آقازاده با اکبر صالحی در منصب ریاست سازمان انرژی اتمی ایران است که تغییر یاد شده نیز بجای کمک به روشن تر شدن وضعیت برنامه اتمی ایران به میزان ابهامها در این زمینه افزوده است. به این ترتیب انتظار میرود که دیپلماسی انفعالی ایران، بدلیل ادامه بحران داخلی و همچنین فقدان بضاعت کافی کاری دولتمردان آن برای مواجه با مشکلات در شرایط اضطراری، همچنان ادامه یابد. نشانه های عدم آمادگی ایران برای رویارویی با تحولات کارساز چهار هفته آینده از پیش کاملا هویدا است . به این ترتیب میتوان انتظار داشت که با پایان بی نتیجه مهلت گفتگو با گروه 1+5 ، شانس تحقق پیش بینی انگلا مرکل صدر اعظم آلمان به عمل رسیده و در نتیجه ایران مقدمتا هدف تحریمهای گسترده تر شورای امنیت قرار گیرد.

۵ شهریور ۱۳۸۸

«دل كندن»،شرط آزادگي است!

عصر روز جمعه خبردار شدم خط موبايلم لو رفته. سه چهارساعت قبل از مصاحبه با «تفسيرخبر» صداي آمريكا با اجراي سيامك دهقانپور بود كه فهميدم تلفنم لو رفته و بالتبع جاي ما هم رديابي شده و خطر دستگيري نزديك است. من آدم مذهبي نيستم، اما به سبك خودم بنده خداي خوب و با مرامي هستم: «كه در اين نزديكي است، لاي اين شب بوها، پاي آن كاج بلند...» من عميقا" به كمكها و لطفهاي اين خداي «ضد ولايت فقيه!» باور دارم. به لطفهايش به بندگان مخلص،به خدمتگزاران خلق و به حق گويان و حق طلبان «باور» دارم. خدايي كه انعكاس زيبايي اش نه در چهره جبارانه و عبوس احمد خاتمي و جنتي، بلكه در «نگاه آسماني» ندا آقاسلطان است. راستش خداي من «شرك» ولايت مطلقه فقيه را قبول ندارد و سالهاست گير بدجور شياداني افتاده است! جمعه شب بعد از تعيين قرار مصاحبه با voa، فردي تلفن كرد و با عجله گفت:«آقاجون رديابي شدي،سريع فرار كن!» و بلافاصله قطع كرد.شوكه شدم! اين شخص كي بود؟ تلفن جديدم را چطور پيدا كرده بود؟ اين تلفن،يك هشدار دلسوزانه از طرف يك «مأمور دلسوز»و شريف بود؟! آخر اين شماره جديد، فقط دست سه نفر بود كه مورد اطمينان بودند! او حتي نگذاشت من حرفي بزنم،و فقط هشدارش را داد و قطع كرد! از پنجشنبه در خانه يك دوست قديمي مهمان بوديم و تازه از ملاقات با «پدرام» برگشته بودم. يك دنيا بي رمق و خسته بودم. اما ديدم جاي ريسك نيست! به خانواده گفتم «سريع بريم!» اين يعني خطر در فاصله ١٠ دقيقه اي ماست! و «حضرات!» سر مي رسند! پس «احتياط واجب» اين بود كه زودتر برويم. با اينكه خانواده هاي ما تازه با همديگر صميمي شده بودند، اما بايد سريع جمع مي كرديم و بايد ناگهان «دل مي كنديم!» اين شصت،هفتاد روزه، «دل كندن ناگهاني» بخشي از عادت ما شده است! گاهي مثل الان، بايد ظرف ١٠ دقيقه از دوستي عزيز و خانه اي امن و آرامشي هرچند موقتي، به سرعت «دل بكنيم!» و برويم. درست شبيه دل كندن از دنيا و حتي «ماكت كوچكي» از مردن ناگهاني و چشم بستن بر همه دلبستگي هاست! تمرين بدي هم نيست، بالاخره بايد وقتي كه اصلا" منتظرش نيستي،بروي و از چيزهايي كه داري،از كساني كه دوستشان داري،از احساساتي كه به آنها نياز داري و حتي از خود اين دنيا و زندگيت دل بكني! و از دلبستگي هاي فراوانت چشم برداري. هرجور دل كندني، دل آدم را به درد مي آورد، اما دل دردكشيده ات را بزرگ مي كند. آزاده و بي دلبستگي و وسيع و غني مي شوي! حافظ مي گويد:«غلام همت آنم كه زير چرخ كبود، ز هرچه رنگ تعلق پذيرد آزاد است!» اعتراف مي كنم از اينكه خانواده ام شب ٢٣ خرداد از خانه كوچك ولي آراممان دل كندند، يا از اينكه پسرم بعد از ماهها به قول بچه ها «خرخوني» از كنكور دل كند و در اين ٧٠ روز،خانواده ام بارها و بارها از همه آنچه دوست داشته و دارند،بزرگوارانه دل كنده اند، به آنها رشك ميبرم. حتي حس مي كنم بچه هايم،خيلي بزرگ و غني شده اند. ميزبان مهربانمان،قرآن برداشت كه از زير آن عبورمان دهد، لحظه اي چشمانش را بست و لاي قرآن را باز كرد و استخاره اي زد. صفحه اي باز شد كه ابروهايش را به بالا پراند! واقعا" متحير شد؛آياتي بود كه معاني عجيبي داشت. درباره لحظه تصميم بزرگ «ابراهيم جوان» بود كه وارد بتخانه شد و همه بتها را شكست،الا يك بت تا مردم،حقيقت را از او بشنوند،البته اگر بتواند سخني بگويد...! و خدا به ابراهيم جوان وعده داد:«آسوده باش و حق را بگو كه ما حافظ و پشتيبان توئيم!» راستش با شنيدن اين نشانه ها، پشتم تير كشيد و خشكم زد. چشمهاي دوستم كه آدم اهل دلي هست، نمناك شد. اين «نشانه» اميدبخشي بود. آيا من (اين من ناچيز) بايد بتهايي را بشكنم؟ و آيا خدا پشتيبان ماست؟ آيا ديگر جاي نگراني هست؟ به شوخي و جدي گفتم:«ولي مشكل اون بت بزرگه ها! از ما گفتن بود!» گفت:«خيالم راحت راحت شد. تقدير نيست كه دستشان به تو برسد!» و سفارش كرد:«بعدا" سر فرصت به معناهاي ضمني اين آيه ها، خوب فكر كن!» خداحافظي كرديم و رفتيم. چرخي درشهر زديم و يك خط موبايل ديگر (بيستمين خط را!) خريدم. اما «خط لو رفته» را روشن نگهداشتم، چون دو نفر قرار بود تلفن كنند. ساعت ١١ شب بود و ما مجددا" بي خانمان شده بوديم و فقط يك ساعت به شروع برنامه «تفسير خبر» باقي مانده بود.يادم آمد جاي امني در طرف ديگر شهر سراغ دارم كه مي توانيم امشب را در آنجا سر كنيم. شماره تلفن جديدم را براي تماس به سيامك دهقانپور ايميل كردم. نيم ساعت مانده به برنامه،شخصي به همان خط «لورفته» تلفن كرد. خيلي عصبي بود. گفت:« داريم ميايم خدمتتون. ديدي بالاخره گرفتيمت! نزديكتونيم! بلاهايي رو... سر خودت و... مياريم! ديگه توي مشتمون هستي مادر...!امشب مهمون مايي!» گفتم:«آخه اون بزرگترات بهت ياد ندادن چه جوري بايد يه مهمون رو به بارگاه ولي فقيه دعوت كني؟ اين چه جور دعوت كردنه بي ادب؟»مكالمه را قطع كردم و سيم كارت را شكستم! مصاحبه ام را كنار اتوبان كرج، مشرف به شهرك آپادانا انجام دادم.خيلي خسته بودم. اواخر مصاحبه از غيرت مردم شهرك آپادانا تمجيد كردم و از الله اكبري كه شب قبل براي چهلمين روز شهادت «سهراب اعرابي» عزيز سر داده بودند. شهرك آپادانا از اتوبان پيدا بود. چند پنجره باز شد و چند خانواده، از آرامش خود «دل كندند» و فرياد زدند: «الله اكبر». ماندن بيشتر ريسك بود. راه افتاديم به سمت ديگر شهر و بدنبال جايي براي زندگي. زندگيي كه هر لحظه اش،هم اميدواريم به پيروزي و هم آماده ايم براي دستگيري،براي وداع و براي «دل كندن»! زندگي ما در طول اين هفتاد روز «كوچ سبز»، براي يك شب ديگر «تمديد» شد! و يك برگ ديگر،بر «سند انكار قدرت امنيتي» نظام افزوده شد! اين اميدبخش است.ما به دعاي خير مردم و به لطف خدا اتكا كرده ايم و رسم «دل كندن» را در اين هفتاد روز كوچ سبزمان بارها تمرين كرده ايم.از من بپذيريد كه اگر اهل «دل كندن» باشيد، به قول سهراب سپهري،هم: «زندگي، رسم خوشايندي است!» و هم «مرگ،پايان كبوتر نيست
ترديد نكنيم براي آزادي و آزادگي، شرط اول قدم آنست كه رسم «دل كندن» را تمرين كنيم!

احتمال طغیان کارگران در ایران

احمد توکلی ریاست مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی را نیز در سه دوره اخیر به عهده داشته است. او، در دوران نخست‌وزیری میرحسین موسوی وزیر کار بود و از همان زمان به بررسی مسائل مربوط به اشتغال علاقه نشان می‌داد.

رکود فزاینده

سایت الف، پس از اشاره به گسترش اعتصاب‌های کارگران در نساجی بوکان، لاستیک دنا، پرریس و کشت و صنعت هفت‌تپه، می‌نویسد: «ظرف یک‌ماه و نیم گذشته، نرخ بیکاری در تهران ۳ درصد بالا رفته و هزار و ۶۴۶ نفر به خیل کارگران بیکار پیوسته‌اند».

در بخشی دیگر از گزارش، با اشاره به این نکته که ۲۰۰ هزار کارگر در ۵۰۰ کارخانه ایران بین ۳ تا ۵۰ ماه حقوق خود را دریافت نکرده‌اند، آمده است: «رکود اقتصادی در کشور رو به وخامت دارد. اتاق بازرگانی، پیش از این نسبت به ادامه بحران هشدار داده بود، فعالان بخش خصوصی می‌گویند وقایع اخیر باعث عدم اطمینان در اقتصاد شده است».

تقاضای افزایش دستمزدها

در شرایطی که سایت الف از عدم پرداخت حقوق ۲۰۰ هزار کارگر خبر می‌دهد، کانون شورای اسلامی کار از شورای‌عالی کار خواسته است که برای افزایش مجدد حداقل دستمزد کارگران در سال‌جاری جلسه فوری تشکیل دهد.

سایت جام جم و روزنامه‌ی سرمایه، به نقل از دهقان کیا عضو هیئت مدیره کانون شوراهای اسلامی کار این خبر را منتشر کردند. دهقان کیا گفته است: «بیش از ۷ میلیون و ۲۰۰ هزار کارگر در این کشور زندگی می‌کنند که سرنوشت مزدی برای آنان مهم است و می‌خواهند بدانند بانک مرکزی چگونه گوشت، مرغ، شیر، روغن نباتی و سایر اقلام مصرفی خانواده‌ها را ارزان شده می‌داند؟».

در شرایطی که قیمت بیشتر مواد غذائی در هفته‌های اخیر رو به افزایش پایدار دارد، بانک مرکزی اخیرا اعلام کرده است که نرخ تورم به ۱۴ درصد کاهش یافته است.

به گفته دهقان کیا، شورای‌عالی کار در اسفندماه سال گذشته تصویب کرد که حداقل دستمزد کارگران در سال‌جاری دوبار افزایش یابد. اما حداقل دستمزد، به توصیه بانک مرکزی امسال تنها یکبار ۲۰ درصد بالا رفته است.

طغیان یقه آبی‌ها

پایگاه اینترنتی الف، ورشکستگی پیاپی کارخانه‌ها و افزایش تعداد بیکاران و نیمه بیکاران را نتیجه رکود اقتصادی می‌داند، نسبت به طغیان کارگران (یقه آبی‌ها) هشدار می‌دهد و می‌نویسد:« میلیون‌ها یقه‌آبی خود را بازنده مناسبات جدید می‌دانند. همه اخبار چند ماه گذشته، دال بر شکل‌گیری گسترده اعتراضات یقه آبی‌ها است. ادامه روند فعلی و عدم توجه به رکود بنگاه‌های اقتصادی، موج اعتراضات آبی را به راه خواهد انداخت. ... انگیزه اصلی تحرکات آبی‌ها، نگرانی از گرسنگی خانواده، شیرخشک فرزند، اجاره مسکن آخر ماه، ادامه تحصیل فرزند و درمان همسر است».

سایت الف، از اعتراضات کارگران به عنوان "جنبش آبی‌ها" نام می برد و می‌نویسد که سرکوب این جنبش حتی اگر به "تواب‌سازی" بیانجامد، مانع فساد و انحرافات اجتماعی نخواهد شد.

در پایان این گزارش، از امکان به هم پیوستن اعتراضات یقه سفیدها و یقه آبی‌ها، به عنوان عاملی برای موثر بودن اعتراضات آن‌ها سخن گفته می‌شود. منظور سایت الف از یقه سفیدها، کارفرمایان، مدیران و سرمایه‌دارانی هستند که در شرایط فعلی ایران، آن‌ها هم امنیت اقتصادی ندارند.

عبدالکریم سروش : ولایت فقیه و اخلاق

حقیقتا خشنودم از اینکه توفیق و کامیابی یافته ام که هموطنان گرامی را در این دیار،در کشور سوئد ببینم.بار اول است که من به این ملک پا می گذارم و گمان می کنم که بار اول است که دوستان حاضر را ملاقات می کنم.و به یاد ندارم که قبلا هیچ یک از دوستان را دیده باشم.علی ای حال مایه خشنودی و خوشحالی مضاعف است. در ایام تاریکی زندگی می کنیم و وطن ما دچار بحران عمیقی شده است.و همه ما می اندیشیم که راه برون شو از این بحران چیست؟و چگونه می توان نقبی به روشنایی زد.

من بنا نیست که به تفصیل در اینجا سخن بگویم،بر سبیل مقدمه نکته هایی را ذکر می کنم تا بعد نوبت به دوستان گرامی برسد و از یکدیگر بیاموزیم.فرصت کمی را به سخنرانی خواهم گذراند.هنگامی که می آمدم با خودم فکر می کردم که از کجا آغاز کنم که هم قدیم باشد هم جدید باشد و هم روشنگر مسائلی که ما در عرصه قدرت و سیاست و عدالت با آن در گیر و مواجهیم.

به یاد داستان ملاقات سعدی و ابا قاآن در تبریز افتادم.سعدی نقل می کند که در آنجا به دیدار آن پادشاه مغول شتافت و پادشاه مغول از او خواست که او را موعظه ای بکند.سعدی نقل می کند که چند جمله ای بر سبیل موعظه گفتم و در پایان این دو بیت را برای او خواندم:

شهی که پاس رعیت نگاه می دارد
حلال باد خراجش که مزد چوپانیست
وگرنه راعی خلق است زهر مارش باد
که هرچه می خورد او جزیت مسلمانیست

من درباره این دو بیت شعر خیلی فکر کردم و سال هاست که دارم فکر می کنم و گمان می کنم که یک کتاب کامل درباره این دو بیت می توان نوشت.نه این که این دو بیت این همه پر مایه و پر مغز باشد که یک کتاب معانی از او بیرون بیاید بلکه چون وقتی که معانی این دو بیت را با مفاهیم جدید مقایسه می کنیم،در باب قدرت ،مفهوم سیاست، سلطنت،شهروندی ، رعیت،حقوق،حلال،حرام،تکلیف.... آنگاه است که در این مقایسه ده ها نکته بکر قابل استخراج است. و به خوبی می توان دریافت که جهانیان یا بگوییم ایرانیان در گذشته کجا ایستاده بودند و نسبت به قدرت ، رعیت و امثال آن ها چه می اندیشیدند،انتظارشان از ریاست و سیاست و حکومت چه بود،خودشان را نسبت به حاکم در چه جایگاهی می دیدند، از او چه انتظاری داشتند و امروز ما به کجا رسیده ایم یا جهان به کجا رسیده است. و در این مقولات به چه می اندیشد و بعد بر اساس این مقایسه قیاس بگیریم که حکومت کنونی ما در کجا ایستاده است؟ این سوی جهان مدرن یا آن سوی جهان مدرن؟ یک آمیزه التقاطی از مفاهیمی که بعضاجدیدند و بعضا قدیم اند. و احیانا ناسازگار با همدیگرند و لذا در عمل فطور ، خطا ،لغزش، انحراف و ناکامی به بار می آورد.
ببینید این شعر سعدی را اگر نگاه کنید چندین مفهوم فربه در او نشسته است:یکی مفهوم شاه و مفهوم سلطنت است."شهی که پاس رعیت نگاه میدارد".دومین مفهوم پاس نگاه داشتن است،حرمت نهادن است،کسب رضایت کردن است ، سومی مفهوم رعیت است در مقابل شاه
در بیت دوم سخن از حلال و حرام می رود و مفهوم خراج یعنی مالیاتی که سلطان می گیرد و حلال بودن یا حرام بودن او و بعددو معنای دیگر:یکی چوپانی است ،یعنی سلطان به منزله چوپان و دوم این که این چوپان مزد چوپانی خود را می گیرد . که خواهم گفت که این تکه از این بیت در واقع می تواند ترجمه به مدرن ترین مفاهیم در مورد حکومت بشود.بقیه اش شاید مفاهیمی است که دورانشان سپری شده است و تئوری های سیاست جدید از آن ها در گذشته اند و مفاهیم دیگری را به جای آن ها نشانده اند.اما مزد چوپانی چیزی است که قابل تامل است به قراری که خواهم گفت.

شهی که مزد رعیت نگاه می دارد
حلال باد خراجش که مزد چوپانی است.
اما اگر رعایت خلق را نمی کند،کلمه خلق هم در اینجا یک کلمه مهم است.سعدی در دورانی سخن می گوید که مفهوم ملت هنوز خلق نشده،مفهوم دولت یا کشور و مفهوم شهروندی و بسیاری چیزهای دیگر هنوز پدید نیامده بود.
اما مفهوم خلق یا خلایق یا مردم یا اقوام به طور مبهم به کار می رفت.در ادمه می گوید:

اگر نه راعی خلق است زهر مارش باد
که هر چه می خورد او جزیت مسلمانی است

در اینجا هم باز دو مفهوم وجود دارد :یکی مفهوم جزیه است،یکی مفهوم مسلمانی است.مفهوم جزیه همان طور که می دانید در فقه اسلامی مطرح است.و طبق آن مسلمانان مالیاتی را به حکومت می پردازند.کسانی که غیر مسلمان اند و جزء اقلیت های رسمی دینی به شمار می روند زکات نمی دهند اما مالیات دیگری می دهند که نام آن مالیات جزیه است. و اقلیت های دینی در یک حکومت اسلامی بنا بر آنچه که در فقه آمده است،پاره ای از وظایف را ندارند .یعنی مثلا اگر جنگی پیش بیاید از آن ها سرباز نمی گیرند.و بعضی تکالیف را هم ندارند و در مقابل مالیاتی که می دهند مالیاتی است که مقدار معینی ندارد .با تفاهمی که با دولت ها می کنند مالیات می دهند. در حالی که مسلمان ها مالیات معینی دارند با نام زکات که باید به حکومت بپردازند. اما از مسلمان ها جزیه گرفتن امری ناشناخته است.یعنی در فقه ما چنین چیزی نداریم و از مسلمان جزیه گرفتن مثل این است که مسلمان ها را کافر به حساب بیاورید و بعد از آن ها جزیه بگیرید یا مالیات مضاعف گیرید که هر دو حرام اندر حرام است.لذا سعدی یک چنین مفهوم متناقضی را به کار برده برای اینکه آن آن حرمت را به نحو برجسته ای نشان بدهد.

حالا این دو بیت را با این تعبیری که من به کار بردم در نظر بگیرید و ببینید در مقابل آن ما چه مفاهیمی داریم.سعدی در این دو بیت نه کلمه حق را به کار برده و نه کلمه تکلیف.یک کلمه ای به نام پاس رعیت، یعنی حرمت نهادن به رعیت به کار برده است و یک جا هم کلمه ای را به نام رعایت رعیت به کار برده است.حالا مقصود او رعایت چه چیز رعیت بوده است؟ امروز برای ما مفهوم این است که بگوییم رعایت حقوق مردم،ولی این مفهوم هنوز آفریده نشده بود.اینکه پادشاه باید رعایت حال مردم را بکند در همین حد از ابهام باقی مانده بود.اینکه رعایت حقوق پادشاه برآن ها واجب است نکته ای نیست که در شعر سعدی به چشم بخورد و در واقع در تئوری های سیاسی گذشته وجود ندارد و سعدی سخنگوی آن هاست.

حالا اگر منظور از حرمت نگه داشتن تعارف باشد یعنی به معنای احترام گذاشتن به مردم باشد یک چیز است اما اگر حرمت حقوق آن ها باشد مفهوم دیگریست ولو اینکه باز می بینید از شعر سعدی غائب است.برای آنکه اصلا از تئوری های آن موقع غائب بوده است.و لذا در ادبیات زمانه هم انعکاس نمی یافته است.

به همین دلیل اگر شما از سعدی بپرسید که پادشاهی را که دعوت به عدالت می کنی، دعوت به پاس داشتن احوال رعیت می کنی، از او می خواهی که چه بکند تا تو او را بپسندی و او را مقبول بشماری همان می شود که در بوستان آورده است:

توبر تخت سلطانی خویش باش
به اخلاق پاکیزه درویش باش

ما هیچ با سلطنت تو کاری نداریم تو بنشین و سلطنت کن به معنای قوی کلمه،یعنی واقعا امر و نهی کن تمام قوا و اختیارات و اقتدارات در مشت تو باشد، ولی متواضع باش درویش باش عادل باش،پاکیزه خصال باش،با مردم بدرفتاری نکن ،تندی نکن،درشتی نکن، سلب حقوق نکن و به مردم ترحم کن ، این حداکثر سخنی است که شما از سعدی می توانید بشنوید.یعنی از تئوری های آن دوران بود.

اما شما اگر عبور کنید به روزگار حاضر همه شما نیک تر از من می دانید و بحمدالله جمع حاضر جمع فرهیخته ایست و حاجت به توضیحات بسیار نیست.

در دنیای معاصر مفهوم سلطنت به معنایی که در گذشته بود،پاک رخت بربسته است.نمی گویم که از جهان حذف شده است، ولی در تئوری های جهان مدرن جایی ندارد.اگر هم سلطنتی در بعضی جاها مثل همین سوئد وجود داشته باشد،آن قدر ضعیف شده است و آن قدر سلب اختیارات از او شده است که تقریبا محلی از ارعاب ندارد،فقط یک جنبه نمادین دارد.و حاکی از سنتی است که در گذشته وجود داشته است و نقش چندانی در امر اقتدار و اختیارات سیاسی ندارد.

دوم مفهوم رعیت است.در مقابل سلطان قبلا مفهوم رعیت بود و حالا مفهوم شهروندی داریم و بر مفهوم شهروندی مفهوم دموکراسی هم بنا می شود.که هم مبنای اوست و هم محدودیت اوست.

من در پرینستون که درس می دادم از شاگردانم پرسیدم که دموکراسی را تعریف کنید،دانشجویان مقطع دکتری بودند.گفتند که حکومت مردم بر مردم است.گفتم که این مردم چه کسانی هستند؟و بالاخره با دو تا گفتگو به این رسیدیم که منظور از مردم شهروندان است و نه مردم،چون همه مردمی که در یک کشور زندگی می کنند رای نمی دهند.انتخاب نمی کنند و انتخاب هم نمی شوند.مگر اینکه شهروند باشند.لذا حکومت مردم بر مردم مفهوم غیر مبهمی است و دقیقش حکومت شهروند بر شهروند است.لذا مفهوم شهروند که با مفهومnation state زاده شده است،یک مفهوم مدرنی است و به جای رعیت در گذشته نشسته است.مردم رعایای یک سلطان نیستند و بلکه شهروندان یک شهر یا یک مملکت یا یک nation state هستند. و این مفهوم شهروندی یک حقوقی را با خودش می آورد،که ما به آن ها می گوییم حقوق دموکراتیک و یکی از آن ها هم همین است که انتخاب کنندگان حاکمند و حاکم بر وفق یک قرار داد می تواند رفتار بکند و اگر از آن قرار داد هم تخلف کرد می تواند بر افتد.به تعبیر پوپر که همه شما آشنا هستید دموکراسی در نصب چندان تجلی پیدا نمی کند که در عزل.یعنی اگر شهروندان بتوانند حاکمان را به طریق دموکراتیک عزل بکنند،آنجاست که می توان فهمید که یک دموکراسی واقعی برقرار شده است.چون ممکن است کسی با انتخاب مردم روی کرسی سیاست بنشیند و بعد همه کانال های دموکراتیک را ببندد و بعد به مردم بگوید که چه خبر است ،شما خودتان من را انتخاب کرده اید.این برای برقراری دموکراسی کافی نیست.بلکه تحقق دموکراسی زمانی است که اگر شهروندان او را نخواستند،بتوانند او را پایین بیاورند.و از حقوقشان به شیوه های دموکراتیک برای عزل او استفاده کنند.

می رسیم به نیم بیت دوم که می گوید که حلال باد خراجش که مزد چوپانیست

من اینجا کلمه مزد را مهم می دانم و ممکن است منظور سعدی این نباشد که من می گویم و من هم نمی خواهم که این را از دل سخنان او در بیاورم اما چون تناسبی دارد با مفاهیم و مضامینی که خودمان امروز به کار می بریم ،گمان می کنم که آن را در اینجا می توان به کار گرفت.

در تئوری های جدید به هر حال حاکمان وکلای مردم اند،یعنی منصوبین مردم هستند و باید برای مردم کار کنند و حقیقتا مثل یک کارمند باید مزد بگیرند.همین طور هم هست.برخلاف گذشته که سلطانی بود و خزانه ای داشت و بعد هم به جایی لشکر می کشید و غارتی می کرد و می آورد و خزانه را پر می کرد و بعد خراج های سنگین به اطراف مملکت می بست و ازآن ها پول ها جمع می کرد و به این می بخشید و به او می بخشید و اصلا خود را محتاج مردم نمی دانست و مردم را محتاج خود می دانست و به آن ها لطفی می کرد و عطوفتی می کرد.

در حال حاضر یک کسی که برگزیده می شود به سمت ریاست جمهوری یا هر سمت دیگری در واقع استخدام می شود و از مردم مزد می گیرد.و مردم او را اجیر کردند.مزد چوپانی یا مزد کارمندی او را می پردازند.وقتی هم که مردم از او رضایت نداشتند قرار داد فسخ می شود.و باید او را از کارمندی عزل کنند و باید مزدی و حقوقی هم به او نپردازند.سعدی می گوید که:

تا عهد تو در بستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان ها

یک جایی می رسد که می شود پیمان را نقض کرد و آن وقتی است که طرف پیمان به پیمان خود وفادار نماند.لذا مزدی هم در کار نخواهد بود و نوبت بازنشستگی یا عزل آن کارمند خواهد رسید.

این مفهوم ، مفهوم خیلی مدرنی است.که مفهوم چوپانی را کنار بگذاریم،مفهوم سلطنت را کنار بگزاریم.این ها همه برود اما این که حاکم هرکسی می خواهد باشد کارمند مردم است.استخدام شده توسط مردم است.و مردم حق دارند که او را استخدام کنند و به او اجرت بپردازند،مزد بپردازند.طی یک قرار دادی که می بندند با او از او کار بخواهند.کار درست و اگر کار نکرد مزد او را قطع بکنند و شغلش را از او بگیرند،این مفهوم سیاست و ریاست در دوران جدید است که البته یک پشتوانه تئوریک بسیار ستبری دارد.از وقتی که بحث حقوق طبیعی انسان آغاز شد که طبق آن آدمیان به خودی خود ،به محض اینکه انسان اند،یک رشته حقوق را دارند،از آن موقع بذر های این مطلب کاشته شد و امروز به میوه نشسته است و خود ما هم با میوه های آن آشناییم و گاهی هم از میوه های آن چیده ایم و خورده ایم.


این مفهوم یکپارچه بر مفهوم حق بنا شده است،نه اینکه تکلیف در اینجا نباشد اما حقوق مردم یک کسی به نام حاکم را مکلف می کند که وظایفش را نسبت به مردم انجام بدهد و حقوق مردم به آن ها اختیار و اقتدار می دهد که اگر حاکم به تکالیف خود عمل نکرد او را عزل کنند.یک چنین معنای خیلی عظیمی در اینجا هست.ما امروز از فرط نزدیکی با این مفهوم و از فرط اینکه در آن غوطه می خوریم گاهی اهمیت آن را آنچنان که باید نمی شناسیم.ولی به گمان من کشف حقوق از کشف الکتریسیته مقام بالا تری دارد.چون با زندگی مردم در جهان جدید بیش از هر چیزی سرو کار دارد و تاثیر دارد و نقش آفرین است.حالا یک نگاه خیلی ساده ای هم بکنیم به این وضعیت در کشور خودمان و بنده سخنم را به پایان ببرم تا نوبت شما برسد.
ببینیم در کشور ما چه اتفاقی افتاده و به لحاظ تئوریک آرایش نهادها چگونه است و از چه مفاهیم تئوریکی این ها تغذیه می کنند.
برای اینکه در امور انسانی و در علوم انسانی نهادها از تئوری ها تغذیه می کنند.اگر که آن تئوری ها در آن ها حاضر نباشد و پشت آن ها نباشند آن ها یک جسد بی جانند.یک کالبد بی روحند و معنی ندارند.همه شما مثال ماکس وبر را به یاد دارید که می گفت که" رای دادن انداختن برگه ای در صندوقی نیست" هزار جور صندوق می شود درست کرد و در آن برگه انداخت این که رای دادن نیست.بلکه یک رشته مفاهیم کلان لازم داریم که وقتی که آن ها بودند در یک جامعه ای ،آنگاه انداختن برگه کاغذی در صندوقی معنای آن رای دادن می شود و بعد بر آن آثار عظیمی مترتب می شود.کسی پایین می آید، کسی بالا می رود،سیاست هایی عوض می شود،اما نفس اینکه شما یک برگه کاغذی را در یک صندوقی بیاندازید هیچ معنای ویژه ای ندارد،بلکه یک بازی عبث است.
من به یاد دارم که یک وقتی با یک دوستی صحبت می کردیم و می گفت که حرف زدن کافی نیست و باید عمل کرد و.... گفتیم دوست گرامی تند نرو ،بله همه موافقیم که باید عمل کرد.ولی عمل باید یک جسدی باشد که یک جانی در اوست. والا صرف عمل و ظاهر فیزیکی او مطلوبیتی ندارد.گفتم اتفاقا چون ما درباره یک سری از مسائل حرف به اندازه کافی نزدیم،گفتگو به اندازه کافی نکردیم،معانی را روشن نکردیم،از آنجاست که داریم زیان می بینیم.اگر آن ها را روشن بکنیم جلوی پاره ای از زیان ها گرفته می شود.جلوی پاره ای از هدر رفتن انرژی ها گرفته می شود.کارها معنی دار می شوند،هدف دار می شوند،هرچیزی در جای خودش می نشیند.

خیلی از چیزها هستند که تا زمانی که معنای آن ها حاضر نباشد،خودشان حاضر نمی شوند.این بر خلاف امور در طبیعت است.حتی زمانی که مردم نمی دانستند رعد
و برق چرا رخ می دهد و چگونه تخلیه الکتریکی ابرها باعث رعد و برق می شود،مردم نمی دانستند اما بالاخره تخلیه الکتریکی انجام می شد.یعنی طبیعت تابع اندیشه مردم نبود.ولی امور انسانی اینگونه نیست،اگر ما ندانیم آزادی چیست،هیچ وقت آزادی پدید نمی آید.ما نمی توانیم یک جامعه ای آزاد است ولی مردم آن جامعه نمی دانند آزادی چیست.یک چنین چیزی محال است.محال صد در صد است فقط وقتی که مردم بدانند آزادی چیست آنگاه آزادی پیدا می شود.پیدایش این حقیقت تابع درک آن حقیقت است.این بر خلاف اموری است که در طبیعت می گذرد.پیدایش الکتریسیته تابع درک کسی نبود،الکتریسیته در باطن اشیا هست. تا یک وقتی نمی شناختند بعدا هم شناختند.خیلی چیزها هم الان در طبیعت هست که وجود دارد ولی ما نمی شناسیمو بعدها پیدا می شوند.این اجسام همه ساختمان اتمی داشتند،تا چند قرن قبل کسی چیزی نمی دانست ولی اتم ها سر جایشان بودند.پس مفاهیم در عالم انسانی این گونه نیست.اگر شما یک تکه کاغذ را پول نشمارید که اصلا دیگه پول نیست.شما نمی توانید بگویید من در خانه یک اسکناس برای خودم چاپ کرده ام،فقط به درد خودتان می خورد.این را جامعه باید به پول بودن بشناسد تا بتوانید خرجش کنید.شما نمی توانید بگویید یک جامعه ای دموکرات است اما مردم آن نمی دانند دموکراسی چیست.این معنی ندارد.دموکراسی وقتی حاضر می شود که مفهوم آن در ذهن حاضر شده باشد.و این در عالم انسانی یک نکته خیلی مهمی است.شما ببینید در جامعه ما چه اتفاقی افتاده است.انقلابی صورت گرفت که به نظر بنده انقلاب حقی بود.به هر حال "آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت".بی خودی که انقلاب نشد .بی خودی که مردم شورش نکردند.به هر حال مشکلاتی بود در جامعه قبل از انقلاب، و دوستان ما اینجا خیلی ها کاملا به یاد دارند.دشواری هایی که بود.تنگناهایی که بود از قبیل تنگناهای اقتصادی،تنگناهای امنیتی و غارتگری که در سطح جامعه وجود داشت، عرض می شود که تنگناهایی که بر مردم تحمیل می شد. و این که بالاخره نا گهان مردم یکپارچه برخواستند و این انقلاب صورت گرفت.البته اگراز من می پرسید هیچ انقلابی همه جانبه نیست.معمولا یکی دو تا هدف دارد.انقلاباسلامی ایران هم یک هدفش برانداختن نظام شاه بود،یک هدف دیگر هم رهبر انقلاب یعنی آیت الله خمینی تعیین کرد،این بود که احکام اسلامی اجرا بشود.خوب البته نظام شاه برافتاد ولی احکام اسلام اجرا شد یا نشد سخنی است که بعدا باید گفته شود. و اکنون راجع به آن ها سخنی نمی گویم. یک حکومتی سر کار آمد و قانون اساسی نوشت. و قانون اساسی از مفاهیم مدرن است.ما از زمان مشروطه به هر حال قانون اساسی داشتیم.عمل نمی شد ولی مملکت بنا به فرض مطابق اراده حاکم یا سلطان اداره نمی شد.قانون اساسی داشت ،نظمی داشت،ساختاری داشت.در حکومت پس از انقلاب تفکیک قوا به رسمیت شناخته شد و قضائیه،مقننه،مجریه،که باز یک مفهوم مدرن است،مهم است از ارکان دموکراسی است که قدرت متجمع در دست یک قدرت و یک مرکز نباشد.قدرت پخش شود شکسته شود ، از اصول مشروعیت نظام است.و هم از مبانی دموکراتیک بودن نظام است.خوب این هم در قانون اساسی به رسمیت شناخته شد و بسی چیزهای دیگر که پاره ای از آن ها برپایه اندیشه های مدرن و پاره ای هم بر پایه اندیشه های فقهی و بالاخره یک قانون اساسی نوشته شد. و البته یک ایده هم در آنجا آمد به نام ولایت فقیه که به گمان بنده صرف نظر از هرگونه وصف دیگری که بخواهیم برای او بگوییم یک نظریه غیر اخلاقی است.در اینکه این نظریه ناکارامد است،استبدادی است،این ها به جای خودش،حقیقتا یک نظریه غیر اخلاقی است.این نظریه هم آن روزها در آن شور انقلابی مطرح شد و مخالفان و موافقانی داشت.به هر صورت در قانون اساسی گنجانده شد.خوب،اما نهادهایی بر وفق این قوانین شکل گرفت.یکی از آن ها نهاد انتخابات بود.این نهاد انتخابات که همه ما به اهمیت آن واقفیم نهادی است که صد در صد مبتنی بر حقوق مردم است.حقوقیکه نمی توان از آن ها سلب کرد.حتی اگر کسی زندانی کسی نمی تواند حق رای دادن را از او سلب کند.حتی اگر کسی مریض است و در بیمارستان است و هر حال و احوال دیگری که دارد.ولی این یکی از چیزهایی است حتما با او همراه است.و غیر قابل سلب و تعرض است.این در کشور ما به نحو جدی پدیدار شد و گل کردالبته به نحو نسبی،انتخابات فراوان ما در کشور داشتیم به طوری که حاکمان ما ادعا می کنند ما سی انتخابات را در داشته ایم.با فراز و نشیب هایی که داشته است.ولی از همان ابتدا پیدا بود که ایده ولایت که مبتنی بر حقوق مردم نیست بلکه مبتنی است و مبتنی بر مفهومی به نام خاجگی و سروری است،این با انتخابات چندان سازگاری ندارد.یعنی ما درترتیب قانون اساسی مان یک جمع ناسازگاری بین حق و تکلیف پدید آوردیم.این آن معما یا سر حل ناشده ای است که در قانون اساسی ما و آن استخوان لای زخمی است که در آنجا وجود دارد و همیشه این مجموعه را بیمار نگه می دارد.چرا؟ببینید نه حق چیزی است که ما آن را کنار بگزاریم،نه تکلیف چیزی است که ما آن را کنار بگزاریم.اما توازن برقرار کردن میان این دو هنر یک قانون نویس است،هنر یک حقوق دان و یک حقوق شناس است و هنر حسن مدیریت و قدرت تدبیر یک مملکت است.یک کارشناسی عمیق سیاسی و حقوقی نیاز دارد.و دقیقا این توازن در قانون اساسی ما به هم خورد.پاره هایی از آن بر مبنای حقوق نوشته شده با نگاهی به موازین دولت هاب مدرن و پاره هایی از آن هم بر مبنای سلطان و رعیت و با بهره گیری از اندیشه های ما قبل مدرن نوشته شده است.و این تلفیق هیچ گاه تلفیق کامیابی نبوده است.هرچه که ما در دوران اولیه این انقلاب دور تر شده ایم این شکاف افزون تر شده است.نه فقط در تئوری در عمل هم چنین شده است.چون این ها چیزهایی بود که باید به عمل می پیوست.

من چند سال پیش یک سخنرانی که در آلمان داشتم به یاد دارم که در آنجا گفتم که حکومت ما بالا خره باید یک فکری برای انتخابات بکند.این انتخابات که با این قوتی که دارد پیش می رود با یکی از مهم ترین ارکان قانون اساسی در تضاد است.یا باید سراین را زیر آب بکنی یا باید سر او را زیر آب بکنی. این دوتا نمی توانند پا به پای هم پیش بروند .یا انتخابات باید از انتخابات بودن بیفتدچون ببینید تعریف انتخابات یا دموکراسی چیست؟یک تعریف خیلی ساده که می گویند:روش های معین برای رسیدن به نتایج نا معین.یعنی نباید بدانید که از داخلاین صندوق چه بیرون می آید.اما اگر شما بخواهید روش های معین را برای رسیدنبه نتایج معین به کار بگیرید که آن هم از پیش معلوم شده این چه انتخاباتی است؟این چه دموکراسی است؟اگر شما نمی خواهید تن به انتخابات بدهید و همچنین به آن نتایج نامعین خوب باید انتخابات را یک جوری مچاله کنید،یک جوری درش دخالت بکنید،از حقیقت بودن بیاندازید،نگذارید کمسیون واقعی خودش را داشته باشد تاشما به مقصود مرادتان برسید.اما اگر انتخابات با شکوهی می خواهید برقرار بکنید و به دنیا هم بفروشیدو بگویید کشوری است آزاد و مردمش آزادانه انتخاب می کنند و همان کسی که انتخاب می کنند بر سریر قدرت می نشیند،آن وقت در حقیقت باید از یک سری چیزهای دیگری دست بردارید. و این دو تا هر چه که مردم بیشتر حقوقشان را جدی می گیرند،هرچه که به آن مفهوم و جوهر انتخابات پی می برند،هر چه که معنای حق اصالت بیشتر و استقرار بیشتر پیدا می کند، به نظر من مشکل آفرین تر می شود. ما در عمق عمق تئوری سیاسی مان و در جامعه و در قانون اساسی مان این نزاع بین حق و تکلیف را داریم.که به شکل های مختلف ظهور می کند گاهی اینجا ،گاهی آنجااما ریشه اصلی و مهمش در آنجا قرار دارد.الان در قانون اساسی ما تکلیف در جامه ولایت ظهور کرده و مفهوم حق در جامعه انتخابات است و شما می بینید که از این ها گاهی یکی دست در جیب دیگری می کند.برای اینکه دستش را از جیب او بیرون بیاورد،بالاخره یا او باید قبایش رادر بیاورد،یا دست این یکی را باید ببرند تا ببینیم آخر چه می شود.

فشار برای لغو سخنرانی شب قدر خاتمی به بهانه احتمال حضور میلیونی

ه نظر میرسد برخی نهادهای امنیتی و مسوولان قضایی تلاش می نمایند از سخنرانی سید محمد خاتمی در شب های قدر که در حرم امام ایراد می گردد ممانعت به عمل آورند.

به گزارش خبرنگار رویداد فشار بر سید حسن خمینی نوه امام خمینی (ره) برای حذف نام سید محمد خاتمی از جمع سخنرانان شب های قدر به شدت افزایش یافته است.

یک منبع آگاه به خبرنگار رویداد گفت که مسولان امنیتی و برخی مقامات قضایی از احتمال حضور میلیونی مردم در سخنرانی خاتمی به شدت نگران هستند.
این منبع اگاه افزود: با توجه به فضای بوجود آماده و اثرات منفی پخش اعترافات فعالان سیاسی و اجتماعی و خشم عمومی ، اعلام خبر سخنرانی آقای خاتمی در حرم امام خمینی منجر به حضور صدها هزار نفر از معترضان برای اعلام حمایت از اصلاح طلبان و و دهن کجی به این دادگاه های نمایشی خواهد شد.

در همین حال خبر می رسد آقایان میر حسین موسوی و مهدی کروبی برای حضور در مراسم احتمالی سخنرانی سالانه ی سید محمد خاتمی در حرم امام خمینی (ره) اعلام امادگی کرده اند.

لازم به ذکر است که نوه آیت الله خمینی ازشرکت در مراسم تنفیذ حکم احمدی نژاد همانند چند تن از دیگر بزرگان نظام خودداری نمودند.

17 شهریور؛ فراخوان به تظاهرات در میدان شهدا (میدان ژاله)

وحدت عمل و فراخوان به تجمع

از فرداي انتخابات مردم با حضور در خيابانها (تجمع ميليوني مردم در 25 خرداد) خواهان پس گيري راي خود شدند ولي مامورران دستگاه حاكميت اين تجمع آرام مردم را تاب نياورد و رهبر حكومت نيز با سخنراني خود در نماز جمعه 29 خرداد ضمن تاييد انتخابات و تهديد آشكار مردم، چهره زشت خود را نشان داد. و فرداي آن روز مردم را در تهران و چند شهر ديگر به خاک و خون كشيدند. پس از آن مردم به خواسته هاي حداقلي بسنده نكرده و با شعار مرگ بر خامنه اي و به مرور با طرح شعار زيبا و بجاي استقلال آزادي جمهوري ايراني در روز 8 مرداد خواستار بازگشت به هويت ايراني و كشوري بدون دخالت مذهب در سياست شدند. حال وظيفه تک تک ما ايرانياني كه به فكر ايراني آباد و آزاد و به دور از تعصبات ديني و قومي هستند اين است كه با مردمي كه در خيابانها هستند همراه و همگام شويم و تا نابودي كامل رژيم از پاي ننشينيم.

بزرگترین اجتماع و تظاهرات و راهپیمایی
17 شهریور 1388
یاد آوری 17 شهریور زمان انقلاب
میدان شهدا تهران یا میدان ژاله سابق

از همین امروز شروع کنیم به تبلیغ برای تظاهرات 17 شهریور در میدان شهدا تهران

از سرتاسر ایران به تهران بیایید

سعی کنیم بزرگ ترین تجمع و تظاهرات را داشته باشیم

این خبر را به همگان برسانید

محل های شروع راهپیمایی :

میدان خراسان به سمت میدان شهدا ساعت 17

میدان امام حسین به سمت میدان شهدا ساعت 17

میدان بهارستان به سمت میدان شهدا ساعت 17

خیابان پیروزی چهار راه کوکاکولا به سمت میدان شهدا ساعت 17

میدان انقلاب به سمت میدان شهدا ساعت 17

از همین امروز اطلاع رسانی را شروع کنید

به امید آنکه زودتر پیروز شویم

در صورت وجود اخبار بیشتر متعاقباً اعلام می گردد .

نویسنده سابق کیهان: من طرفدار انقلاب مخملی‌ام

محمد نوری‌زاد، نویسنده سابق کیهان، چند مدتی است که شجاعتی کم‌نظیر به خرج داده و افکار گذشته‌ی خود و رفتار امروز برخی دوستان سابق خود را یکجا به نقد می‌کشد و با قلمش نشان می‌دهد که این رفتارها تا چه حد با آرمان‌های مورد ادعا، فاصله دارد. نکته‌ی جالب در اینجاست که تحول فکری آقای نوری‌زاد، نه در زندان و سلول انفرادی، بلکه در عالم بیرون و با بریدن آگاهانه از پست و مام‌هایی که امثال او می‌توانستند به دست بیاورند، روی داده است. متن یادداشت جدید نوری‌زاد را که در بلاگش منتشر شده، بخوانید:


یکی دو سال است که واژه انقلاب مخملی را به تناسب حوایج سیاسی خود تغییر داده ایم و از آن غولی ساخته ایم که همه را بترساند . مثل واژگانی که دفعتا محتوای معنایی خود را برسر مخاطب آوارمی کنند و منتظر بحث و دلیل و جابجایی معنا نمی شوند. همانند : ضد انقلاب . که دراین واژه ، به مخاطبی که یک چنین انگی براو نشسته ، فرصتی برای اقامه دعوا و دلیل داده نمی شود . یا : ضد ولایت فقیه . یا : امت شهید پرور . یا : سربازان گمنام امام زمان . یا : سلحشوران نیروی انتظامی . یا : نماز دشمن شکن جمعه . یا : مستکبر . یا : طاغوتی .....

چندروزی است که به دلیل واژگونی اتومبیل فیلمی که می ساختیم در سراشیب یک رودخانه ، کارم به بیمارستان و اورژانس و پزشک و پرستار و رسیدگی به زخمی های این حادثه گره خورده است . شاید بیمارستان تازه تاسیس کاشانی شهرکرد درنوع خود کم نظیر باشد . اما آنچه که یک بیمارستان را به جایگاه واقعی اش راه می برد ، کیفیت ساختمان و تجهیزات آن نباشد . مهم : چرخش علم و ادب و کرامت انسانی است که تا رسیدن به آن ، فکر می کنم هنوز راه درازی را باید بپیماییم . پزشکی که ابتدایی ترین منش مواجهه با یک بیمار را نمی داند و مثل یک عبوس تلخ چهره و ترش زبان با اطرافیان بیمار و خود بیمار رفتار می کند ، پزشک وامانده ای است که افق خواستهای او هرگز سلامتی بیمارانش نیست . او به دنبال فرصتی است که او را به باقیات الصالحات یک موقعیت چشم نواز برساند . این خصلت تلخ زبانی و بی ادبی و غرور بی دلیل پزشکان را در مواضع دور کشور بیشتر می توان یافت . پزشکی که هیچوقت فرصتی برای پاسخگویی به سئوال های مراجعین خود ندارد . پزشکی که برای یک لبخندش باید چیزی در ترازویش نهاد . پزشکی که ناگهان با ورود یک آشنا ، سیستم ترشرویی اش بهم می ریزد و یک زبانی می ریزد بیا و ببین . پزشکی که در آن غوغای شلوغی بیمار و همراهان و هول وهراس ، باید برایش دل سوزاند و به بخشی از آن عبوسی اش حق داد . پزشکی که داستان زیرمیزی ، بساط رایج او را بهم می ریزد و او را برسر مهر و شوق می آورد .

داستان انقلاب مخملی هم بهمین نحو است . آنان که مشتاق انقلاب مخملی اند ، شرف دارند برآنانی که انقلابی خونین را مد نظر دارند . اگر چه یک انقلاب خونین نیز در وقت خود ، انتخاب ناگزیری است که جز توسل به آن نشود به مقصود رسید . اما در این روزگار از عمر انقلاب اسلامی ، پناه بردن به انقلاب مخملی شاید پسندیده ترین راهکار و درست ترین انتخاب باشد . من شخصا انقلاب مخملی را به این شکل معنا می کنم : انقلابی که بدون خون و خونریزی ، به رویه های نامبارک پیشین اعتراض کند و برای دستیابی به رویه های مبارک حکومتی تلاش کند . این انقلاب ، نه تنها مزموم و ناپسند نیست ، بلکه عین درستی و پناه بردن به سنت های ناب الهی است . یک امربه معروف و نهی از منکر میدانی است . انقلاب مخملی من می گوید : آدمهای هیچ نفهم و پخمه باید از مدار حکومت کنار گذارده شوند . اگر چه امام جمعه و وزیر و وکیل و رییس جمهور باشند و نماز شبشان به چهل ستون نور منجر شود . انقلاب مخملی من می گوید : شایستگان و فهیمان و درستکاران و وطن دوستان باید برمنصب ها قرار گیرند ، اگر چه با نماز و روزه و ریش و تسبیح نسبتی نداشته باشند . انقلاب مخملی من می گوید : روحانیان باید مسئولیت دخالت های همیشگی خود را در مواضع حکومت بپذیرند و صرفا به اسم این که به تبشیر و تبذیر می پردازند ، دامان خود را از ضایعات ناشی از دخالت های خود برنکشند . انقلاب مخملی من می گوید : آنانی که دست به بیت المال مسلمین برده اند باید از گردونه اعتماد مردم به دور بیفتند . اگرچه امام جمعه باشند و معدن سنگ سرخ بیدخت فارس را به اسم معلولین زیربغل زده باشند . انقلاب مخملی من می گوید : این دستگاه قضایی فعلی به درد دوره قاجار می خورد . چرا که درآن عدالت علوی یک طنز متداول است . انقلاب مخملی من می گوید : غربی ها به دلیل انصاف و عدل و درستی و درستکاری و نظم و انضباط و تمیزی و خوب کارکردن و خوب فکر کردن و اکتشافات واختراعات فراوانشان ، در پیشگاه خدای متعال بسیار مقبول تر از مجاوران کربلای معلایی هستند که در آن کثیفی و بی نظمی و بدکاری و بی فکری و بی عدالتی و شلم شوربایی بیداد می کند . اگرچه غربی ها لاابالی و بی حجاب و اهل عیش و نوش و فسق و فجورباشند و کربلاییان اهل ضجه های ممتد و اهل بیتی های داغ و تند و تیز . انقلاب مخملی من می گوید : مقام علم نه آن چیزی است که در این کشور دست به دست می شود . و مقام مدیریت و تدبیر نه آن چیزی است که در این کشور به سمت دوستان و خاصان احاله داده می شود .

دیشب عجبا که دربیمارستان ، چشمم به تلویزیون افتاد که سریال پرستاران را پخش می کرد . سریالی که درآن : پزشکان به کار خود عشق می ورزند و پرستاران برای بیماران خود جان می کنند و دراین گیرو دار ، داستان رابطه و آشنا و مقوله زیرمیزی هیچ مشتری ندارد . من با انقلاب مخملی خود می خواهم جولان بیمار و پزشکی و پرستاری کشورم را به آستانه محتوای سریال پرستاران برسانم . بی آنکه دراین انقلاب مخملی پای اسراییل غاصب و آمریکای جنایتکار درکار باشد . عیبی دارد ؟

احتمل تعطیلی دانشگاه ها تشدید شد

نشگاهها در آغاز مهرماه از ناآرامیها و اعتراضهای اخیر متأثر خواهد شد و نارضایتی و اعتراض به این موسسات هم سرایت خواهد کرد، یا این که مجموعاَ دانشگاهها آرام خواهند ماند. در چارچوب این بحثها، این شایعه مطرح شد که شاید بازگشایی دانشگاهها در مهرماه یک ترم به تعویق بیافتد، اما بعداَ وزارت علوم وجود چنین طرحی را تکذیب کرد. رهبر جمهوری اسلامی روز گذشته با اشارهای تلویحی به امکان بروز ناآرامی در دانشگاهها، به دانشجویان و دانشگاهیان درباره "طرح دشمنان برای ایجاد اختلال در کار علمی دانشگاهها" هشدار داد و گفت: «همه مراقبت کنند در این مسائل سیاسی کوچک و حقیر، کار علمی دانشگاهها و کلاسها و مراکز تحقیقاتی دچار آسیب نشود و هدف آشکار و مشخص دشمن برای اینکه حداقل مدتی دانشگاهها را به تعطیلی و تشنج و اختلال بکشاند، محقق نگردد.»

۴ شهریور ۱۳۸۸

عبدالله رمضان زاده :اگر دولت دهم مثل دولت نهم باشد با آن هم مخالفت می کنم

عبدالله رمضان زاده قائم مقام حزب مشارکت روز سه شنبه در جریان چهارمین دادگاه نمایشی با اعتراض نسبت به نحوه بازداشت خود گفت«من دو سه ساعت بعد از انتخابات در حاليکه همراه پسرم بودم در خيابان سرباز به نحو بدی بازداشت شدم.»


رمضان زاده همچنین تاکید کرد که 74 روز در سلول انفرادی در بازداشت بوده و هست اما همچنان نظرات خود در سخنرانی های قبلی را تائید می کند و افزود«اگر دولت دهم روش‌هاي اجرايي دولت نهم را ادامه دهد باز هم با آن مخالفت مي‌كنيم.»


رمضان‌زاده با تاكيد بر اين‌كه « فكر مي‌كنم روند دادگاه اشتباه است» گفت: به هر حال اختلاف‌نظري بين گروه‌هاي سياسي بوده ما با روش‌هاي اجرايي دولت نهم مخالف بوديم ولي باز هم طرفدار جمهوري اسلامي هستيم اگر همين شيوه‌ها را دولت دهم نيز ادامه دهد باز با آن مخالفت مي‌كنيم ولي طرفداري خود از نظام را ادامه مي‌دهيم.

عضو شوراي مركزي جبهه مشاركت ايران اسلامي با تاكيد بر اين‌كه در دادگاه هر كس نظر خود را مي‌دهد و من نبايد راجع به ديگران اظهارنظر كنم،گفت«من به عنوان يك اصلاح‌طلب با كار غيرقانوني، مداخله خارجي و تجمع غيرقانوني مخالفم و در تمام دوران انتخابات اين مساله را اعلام كردم و كسي كه برنامه براندازي داشته بايد خودش پاسخگو باشد من پاي جمهوري اسلامي ايستاده‌ام و بارها گفته‌ام اگر نيروي خارجي بخواهد به كشور حمله كند اولين كسي كه جلوي او مي‌ايستد من هستم. همان‌طور كه در جنگ تحميلي حضور داشتم. به هر حال دستگيري‌ من هم اشتباه بوده و تمام مي‌شود.»

سخنگوی دولت در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی،با تاكيد بر اين‌كه رفتار بازجوها در بازداشتگاه با من خوب بود در پاسخ به سئوالي مبني بر اين‌كه آيا در اوين نگهداري مي‌شويد گفت«به ما گفته‌اند مطلبي در اين ارتباط نگوئيم و من امروز 74 روز است كه در انفرادي هستم.»


او همچنین گفت که تاکنون به وی اجازه ملاقات با خانواده اش را نداده اند و تنا توانسته در طول 74 روز بازداشت در سلول انفرادی 4 بار با همسرش تماس کوتاه تلفنی از بازداشتاه بگیرد.

دفتر هاشمی رفسنجانی: رحیم مشایی و احمدی نژاد در دادگاهی صالحه پاسخگوی اتهامات خود باشند

در پی اظهارات اخیر اسفندیار رحیم مشایی رییس دفتر محمود احمدی نژاد و نسبت دادن اتهاماتی به آیت الله هاشمی رفسنجانی ، دفتر رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام با انتشار اطلاعیه اظهارات رحیم مشایی را تکرار اتهامات محمود احمدی نژاد دانسته و خواستار محاکمه این دو نفر در یک دادگاه صالحه شد.


متن كامل اطلاعیه دفتر آیت الله علی اکبر هاشمی رفسنجانی که برای رسانه ها ارسال شده به شرح زیر است:


رسانه محترم
پیرو انتشار سخنان آقای اسفندیار رحیم‌مشایی در جمع اعضای ارشد ستاد یاران خورشید در برخی سایت‌ها و خبرگزاری‌ها، اگرچه توجه به شرایط زمانی و مكانی سخن و سنجش آن با گوینده نشان از میزان انطباق سخن با منطق است، اما توضیح درباره بخش‌هایی از سخنان ایشان جهت مزید اطلاع رئیس دفتر رئیس‌جمهور و تنویر افكار عمومی ضروری به نظر می‌رسد.


مطمئنا بیان جملاتی چون این جمله كه ”آقای هاشمی مایل بود از پشتیبانی عمومی و مردمی برای فشار بر رهبری استفاده كند” از جمله همان توهماتی است كه مقام معظم رهبری در خطبه‌های نماز جمعه تاریخی خویش همگان را از آن برحذر داشتند.


سابقه آقای مشایی در ”اظهارنظرهای غلط” و ”سخنان غیرمنطقی” آنقدر آشكار است كه نیازی به پاسخ ندارد، اما با توجه به عقبه بسیار عمیق این سخنان و دروغ ‌پردازی‌های عمیق‌تر و تلفیق آن با چاشنی توهین توسط كسی انجام می‌شود كه قرار بود معاون اول رئیس‌جمهور شود و نشد و امروز رئیس دفتر رئیس‌جمهور است، علی‌رغم تلاش شخصیت‌های مبارز و بزرگ انقلاب برای آرام كردن فضا و خنثی كردن القائات دشمنان خارجی به نظر می‌رسد توطئه‌ای بسیار پیچیده برای القای اختلاف بین اركان نظام اسلامی وجود دارد كه دامن زدن به این توطئه نوعی یاس و ناامیدی را در جامعه گسترش می‌دهد.


بخش‌هایی از سخنان آقای مشایی تكرار سخنان رئیس‌جمهور در مناظره معروف است كه رهبری معظم انقلاب در خطبه‌های تاریخی بعد از انتخابات از آن ابراز گلایه كردند و اتهام تماس با یك مقام خارجی در شش ماهه اول دولت نهم ادعایی است كه باید در یك دادگاه صالحه مدعیان آن باید جوابگوی اتهامات خود باشند.


باشد كه خدای تبارك و تعالی توفیق رعایت انصاف را به عنوان جوهره وجودی انسان‌ها به همگان، مخصوصا مسوولان عطا فرماید.


آیت الله العظمی منتظری :اين حكومت نه جمهورى است و نه اسلامی

‏اميدوارم مسئولين امر از اين راه انحرافى كه در پيش گرفته اند دست‏ ‏برداشته و حقوق از دست رفته مردم را استيفا نمايند، خسارات را جبران‏ ‏نموده و بى گناهان را بيش از اين در زندان نگه ندارند، و با پايان دادن به‏ ‏سناريوهاى نمايشى دادگاهها و پخش اعترافات آنچنانى بيش از اين قضاء‏ ‏اسلامى را مسخره نكنند; و يا لااقل شجاعت اين را داشته باشند كه اعلام‏ ‏كنند اين حكومت نه جمهورى است و نه اسلامى و هيچ كس هم حق‏ ‏اعتراض و اظهارنظر و انتقاد ندارد.

شبکه جنبش راه سبز ( جرس) : پس از آن که در ابتدای هفته جاری صدها روزنامه نگار، فعال سیاسی و مدنی در نامه سرگشاده ای خطاب به مراجع تقلید و همچنین میرحسین موسوی، مهدی کروبی، محمد خاتمی و اکبر هاشمی رفسنجانی از ایشان خواستند تا «مدارا با قانون‌شکنان و کودتاگران علیه قانون اساسی و جمهوری اسلامی» را کنار گذاشته و مانع «پیش‌روی اقتدارگرایان » شوند آیت الله منتظری یکی از علما و مراجع تقلید برجسته شیعه با صدور بیانیه ای به این خواسته پاسخ گفت.


آیت الله منتظری در پاسخ به این درخواست روزنامه نگاران ، فعالان سیاسی و مدنی با اشاره به این که «اينجانب بارها تذكرات و‏ ‏پيشنهادهايى را براى بيرون رفتن از اين بحران ويرانگر ارائه نموده ام ، ولى‏ ‏ظاهرا حضرات براى رسيدن به مقاصد دنيوى خويش چنان چشم و گوش و‏ ‏دل بر حقايق بسته اند كه نه مى‎بينند و نه مى‎شنوند» توضیح داده که هنوز ناامید نیست.


این مرجع تقلید شیعه در ادامه بیانیه اش نوشته« از آنجا كه هنوز‏ ‏مبارزات با رژيم گذشته در اذهان بسيارى از افراد زنده است و در ميان‏ ‏سردمداران حكومتى بعضا كسانى هستند كه خود طعم شكنجه و زندان و...‏ ‏را چشيده اند اينجانب هنوز نا اميد نيستم و اميدوارم تا كاملا دير نشده‏ ‏مسئولين امر به خود آيند و بيش از اين وجهه نظام جمهورى اسلامى را در‏ ‏بين توده هاى زجر كشيده و سيلى خورده ايران و در سطح جهانى خدشه دار‏ ‏نكنند و موجب سقوط خود و نظام نگردند.»

متن کامل پاسخ آیت الله منتظری در پاسخ به نامه 293 روزنامه نگار، فعال سیاسی و مدنی که در پایگاه اینترنتی این مرجع عالیقدر منتشر شده ،چنین است:

‏بسم الله الرحمن الرحيم ‏
(انما يوفى الصابرون اجرهم بغير حساب )‏

‏حضور محترم برادران و خواهران عزيز، روشنفكران و نخبگان محترم
‏ ‏پس از سلام و تحيت ; در رابطه با نامه ارسالى مورخ ‏88/6/1‏ آن عزيزان ،‏ ‏ضمن قدردانى و ارج نهادن به ايثارگرى و شهامت و پايدارى شما و ملت‏ ‏بزرگوار و عزيز ايران ، معروض مى‎دارم كه اينجانب بارها تذكرات و‏ ‏پيشنهادهايى را براى بيرون رفتن از اين بحران ويرانگر ارائه نموده ام ، ولى‏ ‏ظاهرا حضرات براى رسيدن به مقاصد دنيوى خويش چنان چشم و گوش و‏ ‏دل بر حقايق بسته اند كه نه مى‎بينند و نه مى‎شنوند، ولى از آنجا كه هنوز‏ ‏مبارزات با رژيم گذشته در اذهان بسيارى از افراد زنده است و در ميان‏ ‏سردمداران حكومتى بعضا كسانى هستند كه خود طعم شكنجه و زندان و...‏ ‏را چشيده اند اينجانب هنوز نا اميد نيستم و اميدوارم تا كاملا دير نشده‏ ‏مسئولين امر به خود آيند و بيش از اين وجهه نظام جمهورى اسلامى را در‏ ‏بين توده هاى زجر كشيده و سيلى خورده ايران و در سطح جهانى خدشه دار‏ ‏نكنند و موجب سقوط خود و نظام نگردند.

‏ ‏دين اسلام ، دين كامل الهى است و در آن آزادى عقيده و بيان چنان روشن‏ ‏و واضح است كه قرآن كريم در مورد اصل پذيرش دين مى‎فرمايد: ( لا‏ ‏اكراه فى الدين ) يعنى زور و اجبارى در پذيرش دين نيست ; و بايد‏ ‏پذيرفتن اصول دين با استدلال و برهان باشد. و سيره و روش رسول‏ ‏خدا(ص ) و ائمه معصومين (ع ) نيز اين گونه بوده كه مردم در كمال آزادى و‏ ‏بدون لكنت زبان و بدون هيچگونه ترس و واهمه اى درباره مسائل انتقاد و‏ ‏اظهارنظر نمايند. بزرگترين ستم و ظلم به اسلام عزيز رفتار مستبدانه با‏ ‏مردم تحت عنوان حكومت دينى و اسلامى است .

‏ ‏اميدوارم مسئولين امر از اين راه انحرافى كه در پيش گرفته اند دست‏ ‏برداشته و حقوق از دست رفته مردم را استيفا نمايند، خسارات را جبران‏ ‏نموده و بى گناهان را بيش از اين در زندان نگه ندارند، و با پايان دادن به‏ ‏سناريوهاى نمايشى دادگاهها و پخش اعترافات آنچنانى بيش از اين قضاء‏ ‏اسلامى را مسخره نكنند; و يا لااقل شجاعت اين را داشته باشند كه اعلام‏ ‏كنند اين حكومت نه جمهورى است و نه اسلامى و هيچ كس هم حق‏ ‏اعتراض و اظهارنظر و انتقاد ندارد.

‏ ‏اميدوارم خداوند كريم در اين ماه مبارك رمضان همه ما را از كجروى ها‏ ‏باز داشته و مشمول هدايت هاى مستمر خويش قرار دهد.
‏ ‏والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته .
‏4 شهريور ماه 1388‏
‏قم المقدسة - حسينعلى منتظرى ‏

نامه کروبی به آیت الله لاریجانی

سحام نیوز : مهدی کروبی با صدور پیامی انتصاب صادق لاریجانی را به عنوان ریاست قوه قضاییه تبریک گفت و تاکید کرد : " با توجه به شرایط حساس سیاسی و اجتماعی جامعه که اعتماد ملی مورد خدشه واقع شده است رسالت شما در این جایگاه دو چندان است . "
در این پیام آمده است :
بسمه تعالی
جناب آقای حجت السلام والسمین صادق لاریجانی
انتصاب شایسته جنابعالی که از خانواده ای روحانی ، علمی و متعلق به بیت فقاهت و مرجعیت می باشید را به ریاست قوه قضائیه تبریک می گویم . با توجه به شرایط حساس سیاسی و اجتماعی جامعه که اعتماد ملی مورد خدشه واقع شده است رسالت شما در این جایگاه دو چندان بوده ، لذا امیدواریم در اجرای قانون اساسی ، دفاع از آزادی های قانونی و حقوق شهروندی و تحقق عدالت قضایی به منظور دفاع از حیثیت نظام و جایگاه مردمی آن به بهترین وجه انجام وظیفه کنید . از خداوند متعال برای جنابعالی در مسئولیت خطیرِ جدید و نیز برای قاطبۀ قضات شریف، توفیقات روز افزون طلب می کنم . البته جا دارد همگان، از زحمات و تلاش های آیت الله هاشمی شاهرودی که در طول یک دهه پر فراز و نشیب ، سکاندار دستگاه قضایی بودند سپاسگزاری نمائیم.

و من الله توفیق
شیخ مهدی کروبی

نامه حواد اکبرین به آیا الله جوادی آملی

استاد بزرگوار حضرت آیت الله جوادی آملی

بعد التحیة و السلام

برای مبارکباد ماه رمضان بهتر از این نیافتم که عصاره ی آموخته های خود از مکتب تفسیری و فقهی حضرتعالی در طول یک دهه را تقدیم و پرسشی را مطرح کنم تا اندوه تردید از دل دانش آموزی بزدایید و بر این "بضاعة مزجاة" تصدّقی روا بدارید.

تعبیر "عصاره ی آموخته ها" را نیز از حضرتعالی وام گرفتم آنجا که فرموده اید: "عصاره ی مؤانست با قرآن و نهج البلاغه و مکتب اهل بیت، رهایی انسان از استعلا و استکبار و فرعونیّت و آراسته شدن او به تواضع و زىّ بندگی است".

به یاد می آورم تفسیر متفاوت شما از آیه بیست و چهارم "سوره نازعات" را آنجا که فرعون خود را پروردگار برتر مردم می خواند؛ می فرمودید "مراد آیه لزوما این نیست که فرعون به مردم گفته باشد من پروردگار برتر شما هستم، که اگر چنین بود چه بسا مردم نمی پذیرفتند؛ مراد از قال در آیه می تواند حال فرعون باشد زیرا سیره ی او با بندگان خدا چنان بود که گویی مالک الرّقاب آنهاست".

در تفسیر آیه بیست "سوره طه" می فرمودید خداوند عصای موسوی را فرستاد تا طغیان فرعونی را مهار کند و نتیجه می گرفتید: "مهار فرعونیّت از اهداف نبوت است و وارثان انبیا باید این میراث را حفاظت کنند".

نشانه هاى فرعونیّت را در درّی از غرر الحکم (ج6 ص 450) نشان مان دادید که: "يستدل على ادبار الدول بأربع، تضييع الاصول، والتمسك بالغرور وتقديم الاراذل وتاخير الافاضل‏؛ مى‏توان براى سقوط يك حكومت چنين استدلال كرد كه ظهور این چهارنشانه، بنای حکومت را فرو می ریزد: اصول اساسى را ضايع نمودن، بر موضع غرور و فریفتگی ایستادن و پافشاری کردن، فرومايگان را مقدم داشتن، فرزانگان را مؤخر نشاندن".

و سرانجام در شرح جلد دوم کتاب البیع استادتان، به صراحت آوردید که: "ولیّ فقیه، امانتدار خدا و نه تنها همراه مردم است، بلكه پيشاپيش آنان، موظف به اجراى فرامين فردى و اجتماعى دين مى‏باشد. فقيه، «لا يسئل عما يفعل‏» نيست كه هر كارى بخواهد بكند و مورد سؤال قرار نگيرد. او نيز يكى از مكلفين است؛ زيرا شخص فقيه جداى از شخصيتش، هيچ سمتى ندارد و مثل ديگر افراد جامعه است و به تعبیر سيدنا الاستاد امام خمينى آنچه كه در اسلام حكومت مى‏كند، فقاهت و عدالت است نه فقیه و به تعبير ديگر، حاكم و ولى مردم در اسلام، قانون الهى است نه شخص خاص; زيرا شخص فقيه، يك تافته‏جدابافته از مردم نيست، بلكه او نيز همانند يكى از آحاد مردم، موظف به رعايت احكام و قوانين الهى است".

به همين عصاره بسنده می کنم و از محضرتان می پرسم: کدامیک از آنچه در مکتب شما شرط ولایت بود اکنون باقی مانده است که توجیه کننده ی سکوت حضرتعالی باشد؟

اگر ولی فقیه کنونی "لایسئل عما یفعل" نیست و چون مالک الرّقاب خلایق عمل نمی کند چرا کسی را توان فراخواندن او به محکمه و محاکمه نیست و اگر توانی هست تاب تاوانش نیست؟ (لابد مستحضرید که حتی مجلس خبرگان رهبری نیز تا کنون امکان اجلاس اضطراری برای رسیدگی به شکایات علیه او را نیافته است) آیا دانش و تجربه ی اداره کشور را به ثمن بخس خواب و خرافه نفروخته اند و سرمایه های علمی و اقتصادی این سرزمین را ضایع نکرده اند؟ آیا فرومایگان را مقدم و فرزانگان را مؤخر نداشته اند؟ آیا بر جماعت منتقدان نتاخته اند و آنان را روانه گورستان و زندان و تبعيد و هجران نکرده اند؟ آیا بر ستون خون و آبروی مردم، سقف ولایت را استوار نکرده اند؟ آیا این همه گزارش و آمار از بی کفایتی و خودکامگی و يا اعتراف سخنگوی قوه قضائیه بر وجود چهارهزار زندانی از معترضان اخیر و يا اخبار موثق کشته شدن بیش از هشتاد نفر که تا کنون نام و عکس شان منتشر شده است برای اثبات فرعونیت حکومت و افراشتن عصاى موسوى کافی نیست؟

همدرسان قدیم که هنوز توفیق کسب معرفت در محضر شما را دارند و چون نویسنده ی این نامه، آواره ی تبعید نشده اند نقل می کنند که استاد از وضع موجود به شدت ناراضی است به ویژه آنکه از حاکمیت دولتی خرافه گرا، دل خوشی ندارد. اما آنچه ما از درس های شما آموختیم با نارضایتی پشت پرده سازگار نیست!

مگر نه اینکه در این سالها صدها بار ما را به پیمانی فرا خوانده اید که خداوند از عالمان ستانده تا بر ستم سیری ناپذیر ظالم و درماندگی مظلوم آرام نگیرند؟ وما اخذ الله علي العلماء ان لا يقاروا علي کظة ظالم و لا سغب مظلوم... سکوت و نارضایتی پشت پرده کجا و بیقراری و بی تابی از ستم ظالمان و درماندگی مظلومان کجا؟

اینک مظلومان این دیار به تظلم آمده اند تا بار دیگر عالمانه و معلمانه به یادمان بیاورید که چگونه باید آن پیمان را پاس داشت و این بیداد را داد خواست؟

بیانیه فاطمه هاشمی رفسنجانی

فاطمه هاشمی رفسنجانی طی بیانیه ای دلایل استعفایش را تشریح کرد:

بسمه تعالی

خداوند متعال را سپاسگزارم که در طول بیش از چهارده سال، توفیق خدمت به هموطنانی را در بنیاد امور بیماریهای خاص به من عطا فرمود که رنج بیماری را خود و خانواده‌شان در همه عمر با خود دارند؛ بیمارانی که همواره یادآور ما انسانهای سالم هستند تا یکی از دو نعمت بزرگ الهی یعنی سلامت را به فراموشی نسپریم و پاس بداریم و از خدا بخواهیم که آن نعمت دیگر یعنی امنیت را برای ملت ما رقم زند؛ عزیزانی که به عنوان آحادی از ملت بزرگ ایران، علاوه بر درد بیماری، برخی از آنان رنج استضعاف را هم با خود دارند و به گفته امام راحل فرزانه ولی‌ نعمت مایند.

ارائه خدمت به مبتلایان عزیز، پرداخت بخشی از هزینه‌های سنگین درمانی، ایجاد و پشتیبانی صدها مرکز درمانی و از جمله چند مرکز بزرگ و نمونه بیمار‌های‌خاص در کشور، تلاش برای احداث مرکز درمان بیماری‌های سرطان، حمایت و آموزش بیماران و خانواده‌ها و ترویج فرهنگ پیشگیری و خدماتی دیگر که بدون ایجاد تشکیلات اداری وسیع و با حمایت همه جانبه ملت شریف ایران و با پشتیبانی گسترده حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی صورت گرفت، زمانی می‌توانست کارسازتر باشد که فضای تلاش و امید و شادابی و مشارکت و احساس توانایی و حضور اثرگذار و مفید در جامعه، در دل این عزیزان زنده و بارور شود.

پیشنهاد تاسیس فدراسیون ورزش‌های بیماران خاص از سوی اینجانب در سال ۱۳۷۷ گامی برای تحقق این هدف ارجمند بود تا بستری مناسب برای فعالیت بیماران در رشته‌های ورزشی مناسب وضع درمانی آنان و افزایش امید و تلاش در آنان فراهم آید.

اینک، پس از نزدیک به یازده سال تلاش در سمت ریاست انجمن ورزشی و فدراسیون بیماران خاص و احساس عدم امکان ادامه خدمت، پیشانی سپاس و تسلیم در برابرقضای الهی بر خاک می‌سایم و این مهم را به امید فراهم آمدن فرصت توفیقی دیگر به کسانی می‌سپارم که بتوانند، راهی در حلقه بسته مدیریت اجرایی کنونی کشور بجویند.

به رغم دشواری‌های کنونی و نادیده انگاشتن خواست و اراده مردم و نخبگان، من و همه فرزندان این انقلاب همچنان به تداوم خط امام راحل (ره) و تحقق آرمانهای فجرآفرینان

نخستین نهضت امیدواریم، و برآنیم آنان که با قطب بندی جامعه و بیگانه انگاری هر آن که با آنها نیست و حتی با مخالفت‌های پنهان و آشکار با اصل ولایت و امامت امت، دو رکن جمهوریت و اسلامیت نظام را نشانه‌ گرفته‌اند و همه منتقدان را دشمن می‌پندارند و با بیان و ادبیاتی استهزاآمیز تلاش در حذف آنان دارند و عرصه را بر خدمت خادمان تنگ کرده‌اند، راه به جایی نخواهند برد و مشیت الهی همواره در تحقق توفیقات روزافزون ملت ما رقم خواهد خورد.

بی گمان، من و همکارانم در بنیاد امور بیماریهای خاص که سازمانی غیردولتی است، همچنان درخدمت به ملت سرافراز و بیماران ارجمند ثابت قدم خواهیم ماند. از آغاز دوران سخت اخیر، ادامه خدمت در فدراسیون دشوار می‌نمود، اما اعلام کناره‌گیری بنابه ملاحظاتی، به ویژه باتوجه به تاکید جناب آقای سید باقر فاطمی نسب که در سمت نائب رئیس فدراسیون تلاش‌های ماندگاری داشته است، تا امروز به تعویق افتاد.

با سپاس و پوزش از همه کسانی که در این سالها مرا همراهی کردند و کاستی‌هایی در انجام وظیفه خدمت به آنان داشته‌ام، از خدای متعال دوام توفیق را خواستارم. و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین.

فاطمه هاشمی رفسنجانی

نامه بازپرس ویژه قتل تهران در رابطه با كشته‌شدگان حوادث اخیر به رییس قوه قضاییه

پارلمان‌نیوز: بازپرس ویژه‌ قتل تهران با ارسال نامه‌ای به آیت‌الله صادق آملی لاریجانی و با اشاره به حوادث اخیر پس از انتخابات، پیشنهاداتی را به روسای قوه‌ قضاییه و مقننه ارایه كرد.

به گزارش ایسنا، قاضی محمدحسین شاملو كه رسیدگی به چند پرونده مربوط به كشته‌شدگان حوادث اخیر را نیز به عهده دارد، در این نامه با عرض تبریك به مناسبت انتصاب آیت‌الله لاریجانی، برای رییس جدید قوه قضاییه در جهت اجرای اصول قانون اساسی، قوانین عادی، تحكیم حاكمیت قانون و تحقق آرمان‌های نظام مقدس جمهوری اسلامی آرزوی توفیق كرده است.

وی همچنین به حوادث پس از انتخابات و از جمله موضوع بازداشتگاه غیرقانونی كهریزك، بازداشت‌های غیرموجه و برخوردهای غیرشرعی با برخی افراد بازداشت‌شده و كشته شدن برخی افراد اشاره و این مسائل را ناشی از تغافل، بی‌درایتی و مسامحه‌ی برخی مسوولان دانسته است.

قاضی شاملو به وظیفه قوه قضاییه در راستای تدوین قوانینی به منظور پیشگیری از وقوع جرم اشاره و پیشنهاداتی را برای جلوگیری از اقدامات غیرقانونی ارائه و عنوان كرده است: تقاضا می‌شود موارد پیشنهادی ذیل بررسی و در صورت موافقت به طریق مقتضی در مجلس شورای اسلامی مطرح و مورد تصویب قرار گیرد.

موارد پیشنهادی ارائه شده از سوی بازپرس دادسرای جنایی تهران به شرح ذیل است:

ماده‌ی 1: الزام معاینه‌ی متهم توسط یك پزشك معتمد (ترجیحا پزشك قانونی) در فاصله‌ی حداكثر یك ساعت پس از بازداشت به تقاضای متهم یا وكیل یا اعضای خانواده وی. صورتجلسه‌ معاینه باید ضمیمه پرونده شده و یك نسخه نزد پزشك باشد. در صورت تقاضای وكیل متهم یا بستگان وی تصویری از آن به متقاضی تسلیم شود.

تبصره: حق مذكور در این ماده باید كتبی و قبل از شروع بازجویی به متهم تفهیم شود. تخلف از این ماده موجب بطلان تحقیقات مقدماتی است.

ماده‌ی 2: انعكاس وضعیت ظاهری متهم از حیث سلامت یا وجود آثار ضرب و جرح، بی‌حالی، بدحالی، خستگی شدید توسط بازجویان و قاضی تحقیق در زمان تحقیق از متهم یا حضور وی نزد قاضی الزامی است.

ماده‌ی 3: بازداشتگاه‌ها از پذیرش افرادی كه آثار ضرب و جرح یا بدحالی و ضعف شدید در آنها دیده می‌شود ممنوع هستند. در این صورت ضمن انعكاس در دفاتر مربوط مراتب را به مقامات بالاتر گزارش می‌نمایند. در این صورت مقام بالاتر ضمن انعكاس فوری موضوع به قاضی رسیدگی‌كننده، اقدامات درمانی لازم انجام و در صورت تایید قاضی بر مبنای نظریه‌ی پزشك معتمد بازداشتگاه‌ها با درج شرح وضعیت متهم در سوابق مربوط، وی را با قرار كتبی مقام قضایی پذیرش خواهد كرد.

ماده‌ی 4: بازداشت، دستگیری و نگهداری و تحقیق از متهمان توسط غیرضابطان خاص دادگستری ممنوع است. تخلف از این ماده در حكم بازداشت غیرقانونی است و تحقیقات انجام شده واجد هیچ اثری نخواهد بود.

ماده‌ی 5: نگهداری متهمان در غیر بازداشتگاه‌های تحت نظارت سازمان زندان‌ها ممنوع می‌باشد. تخلف از این ماده در حكم بازداشت غیرقانونی است.

ماده‌ی 6: در غیر جرایم تروریستی تحقیق و بازجویی از متهمان در شب‌ها ممنوع است. در جرایم تروریستی چنانچه تحقیق از متهم برای كشف سلاح و مواد منفجره و جلوگیری از اقدامات خرابكارانه و بمب‌گذاری و عملیات مسلحانه و نیز دستگیری سایر عوامل شبكه‌ تروریستی لازم باشد، تحقیق بلامانع است.

ماده‌ی 7: اسامی متهمان، نوع اتهامات، محل دستگیری و نگهداری ایشان باید ظرف سه ساعت از زمان دستگیری از طریق دورنگار به اطلاع دادستان برسد.همچنین اگر بازداشت در ساعات اداری باشد، متهم به همراه پرونده به دادسرا اعزام والا در نزدیك‌ترین ساعت فعالیت كشیك مقامات قضایی، نزد قاضی ذیصلاح حاضر شود. تخلف از این تكلیف در حكم بازداشت غیرقانونی است.

ماده‌ی 8: ظرف مدت حداكثر 24 ساعت در جرایم غیرتروریستی مراتب بازداشت متهم و محل نگهداری وی باید به اطلاع خانواده او برسد. این امر درجرایم تروریستی ظرف یك هفته انجام خواهد شد.

ماده‌ی 9: در اولین ساعات دستگیری و بازداشت برای اطمینان خانواده‌ی متهم از سلامتی وی با معرفی متهم یا خانواده‌ی او، وكیل منتخب می‌تواند به مدت حداكثر نیم ساعت با وی ملاقات حضوری داشته باشد.

ماده‌ی 10: در غیر جرایم تروریستی متهم می‌تواند در پایان سومین روز بازداشت خود به مدت نیم ساعت با وكیل خود ملاقات و مشاوره داشته باشد. این امر در جرایم تروریستی در پایان دهمین روز بازداشت می‌باشد.

تبصره: موارد مذكور در این ماده مانع همراهی وكیل در مراجع قضایی نمی‌باشد.

ماده‌ی 11: در غیر موارد قرار بازداشت موقت، چنانچه قرار تامین صادره منتهی به بازداشت متهم شده باشد، مقام قضایی مكلف است به طریق مقتضی مراتب را به وكیل یا اعضای خانواده‌ی وی ابلاغ كند تا چنانچه وثیقه یا كفیل دارد معرفی كند.

ماده‌ی 12: در موارد صدور قرار بازداشت موقت و اعتراض متهم به آن، پرونده فورا در دادگاه صالح مطرح و دادگاه مكلف است خارج از نوبت و حداكثر ظرف یك هفته در مورد آن اتخاذ تصمیم نماید. تصمیم دادگاه در تایید قرار بازداشت موقت باید موجه، مستدل و مستند به مقررات مربوط باشد.

ماده‌ی 13: مداخله و ورود مامورین نظامی و انتظامی به خوابگاه‌های دانشجویی و مراكز آموزش عالی و مدارس ممنوع می‌باشد مگر در موارد وقوع جرم مشهود یا جرایم تروریستی به تقاضای كتبی رییس دانشگاه و یا رییس مركز آموزشی و اجازه‌ی كتبی دادستان. در هر صورت ورود و مداخله‌ی مامورین برای برخورد با تجمعات صنفی یا اعتراض دانشجویان و دانش‌آموزان در مكان‌های فوق ممنوع است.

ماده‌ی 14: در مواقع كنترل تجمعات و راهپیمایی‌ها، مضروب كردن افراد شركت‌كننده از ناحیه‌ی كمر و بالاتر و نیز نقاط حساس بدن ممنوع است.

ماده‌ی 15: منظور از جرایم تروریستی در این مواد غیر از مواردی كه در قوانین دیگر ذكر شده است، ارتكاب بمب‌گذاری، حمله‌ی مسلحانه به مراكز نظامی، عمومی و صنعتی و منازل مردم، ترور اشخاص، قتل و راهزنی و نیز جاسوسی می‌باشد.

محمدحسین شاملو احمدی

بازپرس شعبه‌ی اول دادسرای جنایی تهران (ویژه‌ی قتل

کروبی و حق شناس در دادگاه

شبعه ۱۳دادسرای کارکنان دولت امروز برای حسین کروبی فرزند مهدی کروبی و محمد جواد حق شناس مدیر مسوول روزنامه اعتماد ملی قرار کفالت صادر نمود.
این خبر حاکی است:در جلسه بازپرسی امروز اتهاماتی از قبیل؛ اقدام علیه نظام،تشویش اذهان عمومی،نشر اکاذیب،تلاش برای تبرئه آشوبگران و توهین به ماموران به حسین کروبی تفهیم شد که ایشان ضمن دفاعیاتی تمام اتهامات را رد کرد و گفت: این اتهامات را باید متوجه کسانی دانست که در خیابان ها خون مردم را ریختند و در بازداشت گاه ها به بد ترین وجه زندانیان را مورد آزار و اذیت قرار دادند و عده ای را در زیر شکنجه کشتند نه ما که برای احقاق حقوق مردم به اطلاع رسانی می پرداختیم.
در این جلسه اتهامات حق شناس نیز به ایشان تفهیم شد،پخش شایعه و اشاعه فحشا و افتراء علیه نظام و ارگان ها در خصوص تجاوز و آزار جنسی اتهاماتی بود که به ایشان تفهیم گردید.
محمد جواد حق شناس با رد اتهامات مطرح شده این موضوعات را بی ارتباط با فعالیت های روزنامه خواند و ضمن دفاع با اشاره به اینکه همواره روزنامه خود را متعهد به قانون مطبوعات و مصوبات شورای امنیت ملی دانسته ، خواستار رفع توقیف روزنامه شد.
لازم به ذکر است این بار دوم بود که کروبی و حق شناس در دادگاه حضور می یافتند که با قرار کفالت ۳۰۰میلیون ریالی جهت کروبی و ۱۰۰میلیون ریالی برای حق شناس تا ادامه تحقیقات آزاد شدند.

رجیح می دهم با کفشهایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم تا این که در مسجد بنشینم و به کفشهایم فکر کنم .

علی شریعتی
رجیح می دهم با کفشهایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم تا این که در مسجد بنشینم و به کفشهایم فکر کنم .

قوچانی باوجود ابلاغ آزادی به دستور دادستان تهران همچنان در زندان است

پارلمان‌نیوز: همسر محمد قوچانی خبر داد علیرغم صدور قرار وثیقه و تامین آن برای سردبیر اعتمادملی از یکشنبه اول شهریور و صدور دستور آزادی وی، دادستان تهران مانع از آزادی او شده و اتهام جدیدی متوجه قوچانی ساخته است.

به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نیوز»، مریم باقی خبر داد علیرغم صدور قرار وثیقه و تامین آن برای محمد قوچانی از یکشنبه اول شهریورو صدور دستور آزادی وی، دادستان تهران مانع از آزادی وی شده و اتهام جدیدی که ظاهرا اتهام مطبوعاتی است متوجه او ساخته است.

وی افزود:«از نظر قانونی نمی‌توان چنین کاری کرد زیرا برای نگهداری در زندان به بهانه اتهام جدید نیاز به صدور قرار بازداشت و تفهیم اتهام و ابلاغ آن به متهم دارد و سپس متهم حق اعتراض به قرار بازداشت دارد . این در حالی است که قوچانی بدون هیچ دلیلی از روز یکشنبه پس از صدور برگه آزادی همچنان در زندان است که از نظر قانونی هر ساعت آن جرم محسوب می‌شود. از طرفی چگونه ممکن است قوچانی در دو ماه و نیم گذشته در حالی که در زندان بوده اتهام جدیدی متوجه او باشد.»

همسر قوچانی اظهار داشت:«خبر مجعول خبرگزاری فارس که این روزها به رسانه اختصاصی برگزار کننده‌گان نمایش‌های دادگاهی تبدیل شده، درباره اینکه قوچانی خواستار محاکمه کروبی شده است نشانه‌ای از برنامه تشدید فشار علیه یک روزنامه نگار است. نمی‌دانم نمایندگان مجلس که ادعای دفاع از حقوق ملت و عضویت در خانه ملت را دارند و همچنین قوه قضاییه که وظیفه پشتیبانی از حقوق ملت را دارد چرا دربرابر این روش‌ها ساکت‌اند.»

وی اعلام کرد:«در این زمینه نامه سرگشاده‌ای به رئیس قوه قضاییه نوشته و شکایتی را به دادسرای انتظامی قضات تسلیم خواهم کرد.»

همسر قوچانی افزود:«در صورت ادامه این روند و مایوس شدن از رسیدگی توسط مراجع داخلی، برای احقاق حقوق خود به همه روش‌های ممکن متوسل می‌شویم و گفتگو با تمام رسانه‌هایی که تاکنون از آنها پرهیز داشتیم و نیز توسل به مجامع بین‌المللی را نیز حق خود می‌دانیم.»

وی درخصوص خبر خبرگزاری فارس مبنی بر اینکه قوچانی در دیدار با كاظم جلالي عضو كميته ويژه مجلس براي بررسي بازداشتي‌هاي اخير گفته است کروبی باید بازداشت شود افزود: «منبع این خبر خبرگزاری دروغزن و مدافع سرکوب، فارس است لذا طبق آیه شریفه 6 سوره حجرات باید وقتی برای شما خبری آوردند نباید اعتماد کنید. بخش دیگری از خبر مربوط به آقای جلالی سخنگوی کمیته تحقیق مجلس است و اگر نقل ادعا از سوی ایشان درست باشد معلوم می‌شود کمیته مزبور نه برای تحقیق و دفاع از حقوق قانونی متهمان که برای پشتیبانی تبلیغاتی از سناریوی بازداشت‌ها وفشارها تشکیل شده است.»

سید محمد خاتمی و مهدی هاشمی اتهامات وارده را تکذیب کردند

در این بیانیه از جمله آمده است :" مسئولان امر از گسترش این بد اخلاقی ها و اعمال خلاف شرع و قانون که آثار سوء آن قبل از این که متوجه افراد باشد به نظام جمهوری اسلامی لطمه می زند جلوگیری به عمل آورند".

به گزارش خبرگزاری "ایلنا" به دنبال گسترده متن اعترافات یکی از متهمان حوادث پس از انتخابات که در دادگاه دیروز اظهارشد ، دفتر سید محمد خاتمی با انتشار اطلاعیه ای ضمن تاکید مجدد بر بی اعتبار بودن این قبیل اعترافات که در شرایطی خاص اخذ شده ، مطالبی که دیروز در دادگاه در مورد ایشان عنوان شده را قویاً تکذیب می کند. لازم به یادآوری است که روز گذشته در چهارمین دور محاکمات متهمین نا آرامی های اخیر "کیان تاجبخش" پژوهشگر متخصص شهر سازی ، سید محمد خاتمی را متهم کرد که بطور مستمر با "جورج سوروس" بنیانگذار "بنیاد سوروی" در ارتباط بوده است. از سوی دیگر "مهدی هاشمی"فرزند علی اکبر هاشمی رفسنجانی نیز که روز سه شنبه بیست و پنجم ماه اوت درچند نوبت اتهاماتی از سوی متهمین علیه وی ایرادشده بود ، اتهامات وارده را تکذیب کرد. در جلسه دیروز سه شنبه ، "حمزه کرمی" مدیر سایت اینترنتی "جمهوریت" و یکی دیگر از متهمین حاضر در دادگاه اعلام داشتند که مدیر واقعی این سایت مهدی هاشمی بوده و آقای هاشمی را که زمانی مسئولیت سازمان بهینه سازی مصرف سوخت را بر عهده داشت ، متهم کرد ند که با سند سازی و جعل اسناد ، دو میلیارد تومان از بودجه آن سازمان را به تبلیغات انتخاباتی اکبر هاشمی رفسنجانی در انتخابات دوره نهم، در سال هزارو سیصدو هشتاد و چهار، اختصاص داده است.

حمزه کرمی همچنین مهدی هاشمی و عبدالله جاسبی ، رئیس دانشگاه آزاد را مسئول را اندازی سایت جمهوریت معرفی کرد و گفت که هدف آنان ، صرفاً حمایت از نامزدهای مخالف محمود احمدی نژاد در انتخابات دوره دهم بود.

مهدی هاشمی با تکذیب این اتهامات خواستار بررسی مسئله مفقود شدن حدود سیصدو چهل میلیارد تومان مفقود شده در شهرداری تهران همزمان با انتخابات ریاست جمهوری سال هزارو سیصدو هشتادو چهار گردیده است.

یک عضو کمیته ویژه مجلس فاش کرد: تجاوز با باتوم و شیشه نوشابه محرز شد

یکی از اعضای کمیته ویژه مجلس برای بررسی حوادث پس از انتخابات، تصریح کرد: "تجاوز با باتوم و شیشه نوشابه به برخی از بازداشت‌شدگان حوادث پس از انتخابات برای ما محرز شده است."

به گزارش پارلمان‏نیوز، این نماینده مجلس که نخواست نامش فاش شود اظهار داشت: "به برخی از بازداشت‌شدگان حوادث بعد از انتخابات متاسفانه به وسیله باتوم و شیشه نوشابه تجاوز شده و این امر برای کمیته ویژه محرز شده است."

این نماینده تاکید کرد:"اطلاعات و مستندات موثق، از تجاوز عوامل بازداشتگاه‌ها به بازداشت‌شدگان نداریم، اما تفاوت چندانی هم در اصل ماجرا نمی‌کند. در صورت تکمیل گزارش آن را دراختیار رییس مجلس و بزرگان نظام قرار خواهیم داد."

یاددات ابطحی در زندان

امروز هم رفته بودم اطاق بازجوئی. زندان است و باز جوئی های مکررش. بازجو اطاقش را عوض کرده بود. همان بازجوئی که بارها گفته ام خیلی باهم دوست هستیم. کنار میز اطاقش دو دستگاه کامپیوتر وصل به اینترنت بود. لب تاپ خودم را هم که شب دستگیری از منزل آورده بودند کنارش دیدم. نا خود آگاه آهی کشیدم. بازجو پرسید چرا آه؟ گفتم یاد وب نوشت افتادم. که دو ماه و ده روز است از آن بی خبرم.. یک وقتی سایتم جزئی از خانواده ام بود. بازجو گفت از همین امروز می توانی از همین جا آن را بنویسی و منتشر کنی. برای یک لحظه شوکه شدم. دیدم شوخی نمی کند. فکر کردم این هم تجربه ای است. تجربه ی وبلاگنویسی از داخل زندان. گفتم طبعا زندان شرایط خودش را دارد. باید ملاحظات و کنترل شما را بپذیرم ولی آن چه که می نویسم باید حرف های خودم باشد. شما فقط می توانید بگوئید بعضی چیز ها را ننویس. قبول کرد. توکل بر خدا شروع کردم به نوشتن. نمیدانم آیا هر روز اجازه میدهند یا گاه به گاه. هروقت اجازه دادند می نویسم. عجالتا روز اولی چند نکته را مطرح میکنم.

1- می دانم این دور وبر من و در این اطاق های اطرافم خیلی از دوستانم زندانی‌اند. جسته گریخته بعضی اسامی را شنیده ام. فکر میکنم همه در سخت بودن زندان شریکیم و از اینجا بودن گیجیم. ولی می توانیم بفهمیم که چرا ما را گرفته اند. وقتی سران اصلی را نمی توانند بگیرند مارا که به زعم آنها می توانستیم سران را پشتیبانی کنیم و حرف بزنیم و بعضی ها که تشکیلات دارند، تشکیلات را به کار بگیرند، گرفته اند تا آشوبی که از توهم تقلب در حال شکل گرفتن بود مهار شود. اما گمان می کنم اکثر اینهائی که زندانند می دانند که نه تقلب تعیین کننده ای صورت گرفته ونه آشوب اجتماعی به نفع مردم ایران بوده ونه کسانی که این آشوبها را آفریدند و تشویق کردند دلشان برای مردم ایران می تپیده. این بحرانی است که به اعتقاد من روح زندانیان سیاسی این ماجرا را اذیت می کند. امیدوارم تصمیم گیران این نکته را درک کنند و این مجموعه را زودتر آزاد کنند تا با آزادی این دیدگاه هایشان را در جامعه مطرح نمایند. همان مطالبی که من سه هفته پیش وقبل از دیگران در دادگاه اعلام کردم و در روزهای آینده توضیح بیشتری میدهم.

2- ماه رمضان هر ساله تا نزدیک صبح پای کامپیوتر بودم. امسال که تنهائی داخل اطاقم می نشینم وکتاب ودعا و قرآن میخوانم، معنویت ویژه ای به دست آورده ام ولی نمیتوانم انکار کنم که برای تک تک خوانندگان وبنوشت دلم تنگ شده است.شنیده ام اهالی عالم مجازی خیلی ابراز لطف کرده اند. ندیده ام ولی خیلی ممنونم و از همه تون التماس دعا دارم.

3- دلم برای خانواده ام خیلی تنگ شده. در این مدت فاطمه لیسانس گرفت. مبارکش باشدو امیر علی نوه گلم راه افتاده. مبارک فائزه باشد و فریده تابستانش را منتظر من ماند و فهیمه، همسرم بار همه را به دوش کشید. با آنها گاهی تماس تلفنی و چند بار دیدار حضوری داشته ام. خیلی برایم دعا و تلاش کرده اند. شماهم دعا کنید. تنهائی بد جوری دردناکه.

4- مثل همون موقعی که آزاد بودم مخلص همه تون هستم.

نگرانی از افزایش اختلافات میان سران رژیم

در ایران نگرانی سران و چهره های سرشناس نظام اسلامی از عمیقتر شدن اختلافات میان سران رژیم در حال افزایش است.از جمله دفتر علی اکبر هاشمی رفسنجانی ، رئیس "مجمع تشخیص مصلحت نظام" با انتشار بیانیه ای در تهران از برخی اظهار نظر های سیاسی از سوی کارگزاران رژیم ابراز نگرانی کرد. در بیانیه دفتر هاشمی رفسنجانی از جمله آمده است ، بیان جملاتی چون این که "آقای هاشمی مایل بود از پشتیبانی عمومی و مردمی برای فشار بر رهبری استفاده کند" از جمله همان توهماتی است که مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه تاریخی خویش همگان را از آن برحذر داشتند. در این بیانیه تند علیه اسفندیار رحیم مشایی گفته شده است ، سابقه اقای مشایی در اظهار نظر های غلط و سخنان غیر منطقی آنقدر آشکار است که نیازی به پاسخ ندارد ، اما با توجه به عقبه بسیار عمیق این سخنان و دورغ پردازی ها عمیق تر و تلفیق آن با چاشنی توهین توسط کسی انجام می شود که قرار بود معاون اول رئیس جمهور شود ونشد و امروز رئیس دفتر رئیس جمهوراست.

علی رغم تلاش شخصیت های مبارز و بزرگ انقلاب برای آرام کردن فضاو خنثی کردن القائات دشمنان خارجی به نظر می رسد توطعه ای بسیار پیچیده برای القای اختلاف بین ارکان نظام اسلامی وجود دارد که دامن زدن به این توطعه نوعی یاس و نا امیدی را در جامعه گسترش می دهد. بیانیه در واقع به نوعی رحیم مشایی را به پراکندن اختلاف میان سران نظام متهم می سازد.

از سوی دیگر "محسن رضائی" دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در یادداشتی تحت عنوان"دعوا یا تعامل " به اختلافات در سطح رهبری رژیم اسلامی اشاره می کند و می نویسد، طی ماه گذشته بارها موقعیت هایی فراهم شده که موسوی ، رفسنجانی و یا کروبی با رهبری و یا نهاد های حکومتی وارد تعامل بشوند ، ولی درست در دقایق آخر ازسوی نهاد های حکومتی تحلیل هایی برای جلوگیری از شکل گیری از تعامل ارائه می شد. محسن رضائی فرمانده سابق سپاه پاسداران در پایان تحلیل طولانی خود به سران نظام هشدار می دهد که "در ایران تجربه نشان داده است که عوامل نفوذی هم در نهاد های حکومتی هستند و هم در فعالان سیاسی و همه باید مواظب اخبار و تحلیل های درست یا نادرست باشند.

۳۱ مرداد ۱۳۸۸

یک هلو هزار هلو

شهرام شکیبا
رئیس‌جمهور پنج‌شنبه شب در گفت و گو با شبکه اول سیما درباره «وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی» و دلایل تغییر وزیر آن گفت: «همه مردم می‌دونن آقای دکتر لنکرانی از مدیران بسیار خوب کشورن، واقعاً موفق بودن. زحمت کشیدن، اصلاً من یه علاقه ویژه شخصی به ایشون دارم. انسان پاک و دوست داشتنی‌ست. در یه جا گفتم مثل هلو می‌مونه. آدم می‌خواد بخوره این جوون مؤمن واقعاً دلسوز کشور رو. کارم کرد واقعاً در. اما ما در بهداشت و درمان به یک تحلیلی رسیدیم، ما مطالعه کردیم وضع بهداشت و درمان کشور رو. خب نصف جمعیت کشور خانم‌ها هستن. بیش از نیمی از کادر پزشکی کشور هم خانم‌ها هستن. حالا می‌آیم توی ارزیابی بهداشت و سلامت و بیماری‌های کشور. خانم‌ها در اینجا آسیب‌پذیری‌شون بالاس. به دلایل گوناگون. خانم‌ها اصلاً بیان نمی‌کنن به خاطر حجب و حیایی که دارن، همه جا حاضر نیستن مشکلاتشون رو بیان کنن. خیلی وقتا از همسرشونم پنهان می‌کنن. . .»
به سخنان فوق از چند منظر می‌توان نگاه کرد و خیلی نکات را می‌توان استخراج کرد از جمله: 

1- اگر دکتر لنکرانی هلو باشد، وزیر اطلاعات چه میوه‌ای است؟ 
2- آیا همه جوانان مؤمن و دلسوز کشور را که مثل «هلو» می‌مانند، باید بخوریم؟ 
3- فقط رئیس‌جمهور می‌تواند جوانان مؤمن و دلسوز کشور را که مثل «هلو» می‌مانند، بخورد، یا سایرین هم می‌‌توانند؟ 
4- آگهی: به چند جوان مؤمن و دلسوز مثل «هلو»، جهت خوردن نیازمندیم. 
5- آیا دریافتن اینکه نصف جمعیت کشور زن هستند، 4 سال مطالعه لازم دارد؟ 
6- فهمیدن اینکه بیش از نیمی از کادر پزشکی کشور زن هستند، چطور؟ 
7- «دلایل گوناگون» آسیب‌پذیری خانم‌ها در بهداشت، درمان و بیماری‌ها چیست؟ 
8- آدم یا مریض هست، یا نیست. اینکه حجب و حیا نمی‌خواهد. 
9- مگر بناست آدم مریضی‌هایش را داد بزند وسط خیابان. خب می‌رود یواشکی به دکتر می‌گوید. 
10- اینکه شخصی مریضی‌اش را از همه، حتی همسرش پنهان می‌کند، چه ربطی به وزیر دارد؟ مگر وزیر می‌خواهد مطب بزند که دیگران باید رویشان بشود به او بگویند چه مریضی‌ای دارند؟ 
11- این وزارتخانه یک بخش «آموزش پزشکی» هم دارد. وضع آن چه می‌شود؟ 
12- با این اوضاع و احوال بیماری و بهداشت و حجب و حیا، وزیر چطور می‌خواهد مسائل را در هیأت وزیران مطرح کند؟ 

این انقلاب رنگی نیست

هرمیداس باوند در مقاله ای در اعتماد نوشته هر نوع نارضایتی عمومی از دولت را نمی توان تلاش برای انقلاب رنگی دانست چرا که احزاب و تشکل های سیاسی موجود در کشور به معنی واقعی کلمه در تعاریف علوم سیاسی از ساختار حزبی برخوردار نبوده و به طور کلی منتقد ساختار قدرت نیستند و نیز به علت ضعیف بودن مطبوعات فضای جامعه ایران برای وقوع انقلاب های رنگین و تغییرات مسالمت آمیز مناسب نیست .

به عقیده این استاد دانشگاه به عبارت کلی شرایط سیاسی- اجتماعی ایران کاملاً متفاوت و متمایز از سایر کشورهایی است که پیش از این در آنها انقلاب های رنگین اتفاق افتاده است. یکی از دلایل این امر تفاوت نظام سیاسی موجود در ایران با کشورهای مذکور است. همان طور که اشاره شد موقعیت جنبش های اجتماعی و نیز جامعه مدنی موجود در ایران نیز قابل مقایسه و تطبیق با مسائل و تحولات کشورهای بلوک شرق نیست .

خاکسپاری پنهانی جنازه‌های بی ‌نام و نشان در بهشت زهرا

سایت نوروز، وابسته به جبهه‌ی مشارکت، در گزارش هولناکی فاش ساخته که پیکر ده‌ها تن از شهروندان تهرانی، بین ۲۱ تا ۲۴ تیرماه، بدون نام و مشخصات فردی در قطعه‌ی ۳۰۲ بهشت زهرا به خاک سپرده شده است.

در این گزارش آمده که یکی از پرسنل زحمتکش بهشت زهرای تهران به خبرنگار نوروز گفته است: «در روزهای ۲۱ و ۲۴ تیرماه، جنازه‌هایی بدون نام و مشخصات و تحت تدابیر شدید امنیتی، به این قبرستان آورده شده و با صدور اجباری جواز دفن برای آن‌ها در قطعه‌ی ۳۰۲ به خاک سپرده شده‌اند».

با پیگیری خبرنگار نوروز از بهشت زهرای تهران، کاشف به عمل آمده که روز ۲۱ تیرماه در میان جوازهای دفن صادر شده در این گورستان، ۲۸ جواز بدون ذکر نام و نام‌خانوادگی صادر شده و همگی در قطعه‌ی ۳۰۲ به خاک سپرده شده‌اند. در تاریخ ۲۴ تیرماه نیز ۱۶ جواز دفن دیگر با شرایط فوق صادر شده است.

دفن شتابزده از وحشت انتشار خبر

گفتنی است که سایت نوروز در تاریخ ۲۴ تیرماه نیز به نقل از خانواده‌ی یکی از شهدای حوادث اخیر، از وجود ده‌ها جنازه در سردخانه‌ای در جنوب غربی تهران خبر داده بود. به گزارش نوروز، تحویل جنازه‌های منجمد به خانواده‌ها در روزهای بعدی، این خبر را تا حدودی مورد تایید قرار داد.

نوروز یادآور شده که اجساد در سردخانه‌های پزشکی منجمد نمی‌شود، اما به این دلیل که این جنازه‌ها در سردخانه‌های صنعتی نگهداری شده بودند، منجمد شده و فرم خود را از دست داده بودند. طبق گزارش نوروز، «به نظر می‌رسد که وحشت از انتشار اخبار مربوط به جنازه‌ها در سردخانه‌های صنعتی باعث شده که جنازه‌ها را بدون شناسایی به بهشت زهرا ببرند و به خاک بسپرند».

نوروز همچنین اعلام کرده که هیچکدام از مسئولین بهشت زهرا حاضر به پاسخگویی در مورد این اجساد نبوده‌اند، ولی با همکاری برخی از پرسنل با خبرنگار نوروز، شماره‌ی جواز دفن در اختیار خبرنگار نوروز قرار گرفته و در صورت لزوم منتشر خواهد شد.

فراخوان برای کشف هویت اجساد

«موج سبز آزادی» نیز با اشاره به این گزارش، فراخوانی برای کشف هویت ده‌ها پیکر بی‌نام و نشان مدفون شده در بهشت زهرا منتشر کرده و نوشته است: «این فاجعه بدان معناست که عده‌ای از خانواده‌های چشم به راه تا ابد باید منتظر بازگشت عزیزی باشند که در یکی از این دو روز سیاه در گورستان به طور پنهانی دفن شده است».

«موج سبز آزادی»، از همه‌ی «هموطنان با وجدانی که در بهشت زهرا مشغول به کارند» و اطلاعاتی در این زمینه دارند دعوت کرده است تا برای افشای هویت و مشخصات این مدفون‌شدگان بی‌نام و نشان همکاری کنند و خانواده‌های این درگذشتگان را از نگرانی و چشم‌انتظاری نجات دهند.

اولین سرپرست پس از انقلاب دانشگاه تهران با هجوم ماموران وزارت اطلاعت بازداشت شد