اگر امروز آمريکاييها به خود اجازه ميدهند آثار تاريخي ما را به حراج بگذارند، اگر ماجراي سد سيوند تا آنجا پيش رفت که مردم فارس بگويند ما آب نميخواهيم ميراثمان را نابود نکنيد، اگر به سر تخت جمشيد آن بلاها نازل شد، اگر سر سرباز هخامنشي را به فروش گذاشتند، اگر با اعداد بازي ميشود و بدون تحقيق و کار کارشناسي الي ماشاءالله منطقه گردشگري در ايران معرفي ميشود، اگر در کسوت رياست سازمان ميراث فرهنگي سخناني به زبان آورده ميشود که اسباب طنز رسانههاي بيگانه را فراهم ميکند و اگر اين همه اشتباه های پي در پي اتفاق ميافتد به خاطر آن نيست که فردي غير متخصص رئيس سازمان ميراث فرهنگي گردشگري و صنايع دستي شده است؟! از آن اسفناکتر اما انتخاب بقايي به عنوان جانشين وي است. چون مشايي حداقل سابقه مديريت راديو تهران و سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران را در کارنامه کاري خود داشت، اما حمید بقايي کيست؟ او و سابقه اش را اهالي راديو تهران به خوبي ميشناسند.مشايي وقتي از راديو تهران به سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران رفت تا در کنار يار ديرينهاش محمود احمدي نژاد باشد، افرادي مثل حمید بقايي، آرش کوشا، مجيد هاشمي و علي اصغر پرهيزگار ـ دو فرد اخير تحصيلات ديپلم و زير ديپلم دارند ـ را که همگي دوستان نزديک او بودند، با خود به آنجا برد. اما اين افراد به ميل خود راديو را ترک نکردند، در واقع اخراجيهاي راديو بودند. دکتر خجسته مدير وقت راديو که اهل تسامح است و با رفتاري پدرانه شيوههاي تربيتي را نسبت به زيرمجموعه خود به کار ميبندد در مورد اين افراد و رفتار آنها تسامح و اغماض را کنار گذاشت و با دستور اکيد آنها را از راديو اخراج کرد.وي افزود: حمید بقايي در راديو تهران مسئول سايت بود و در سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران بعد از اخراج از راديو رئيس دفتر مشايي شد. اگرچه با کوچ مشايي به سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري او نيز يک شبه پلههاي ترقي را پيمود و حکم قائم مقامي و هم اکنون رياست را از آن خود کرد. او ليسانس آي تي دارد و از هيچ تخصصي در هيچکدام از زمينههاي ميراث، گردشگري و صنايع دستي برخوردار نيست و سئوال بزرگ و بي جواب اينجاست: او چگونه ميخواهد ميراث کهن ايراني را پاسداري و احيا کند؟!اين كارشناس ادامه داد: روحيات و انگيزههاي ديگر دوستان وي و مشايي را هم اهالي راديو تهران خوب ميشناسند؛ چون اهالي راديو تهران بارها با علي اصغر پرهيزگار و مجيد هاشمي هم کلام و همسفره بودهاند همان کساني که امروز از شنيدن پستهاي جديد اين دو نفر انگشت به دهان ماندهاند و بيپرده ميگويند: مگر آنها بلد هستند؟! و بعد بلافاصله به نزديکي ايشان به مشايي اشاره ميکنند و ميگويند خوب اينها دوستان او بودند. علي اصغر پرهيزگار مدير عامل کانون اتومبیل رانی و جهانگردي! و مجيد هاشمي ـ هرچند هنوز معرفه نشده ـ مدير کل صندوق حفظ و احياء! شدهاند و اين احکام را بقايي براي آنها صادر كرده است. رضا موسوي هم که زماني در راديو قرآن مدير روابط عمومي بود ـ و اتفاقا او نيز ناچار به ترک راديو شد ـ پس از چند ماه بيکاري، مشايي براي او حکم جديد صادر كرد،او ابندا مدير روابط عمومي ميراث شد ،و اکنون در دوره زمامداری بقایی و در تقسيم مسئوليتهاي جديد میان رفقا، معاونت فرهنگي سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري را برای او کنار گذارده اند.سازمان ميراث فرهنگي، گردشگري و صنايع دستي از اين پس با چنين پشتوانههايي اداره خواهد شد. مشايي حالا ديگر بخشهاي متعددي از دولت را در اختيار دارد. ميتواند در پرده همچنان معاون يا مشاور اول احمدي نژاد باشد. رئيس دفتر او نيز که هست و با گماردن افرادش در ميراث فرهنگي، عملا اين سازمان مهم را هم در اختيار دارد.وي در پايان گفت: اگر اين رويه ادامه يابد و افرادي از اين دست بخواهند مسند رياست اين مهمترين سازمان فرهنگي کشور را به دست بگيرند، بايد به آنها که عاشق فرهنگ هزاران ساله ايراني هستند، به آنها که با پوست و گوشت خود، صنايع دستي ايراني را زنده نگه داشتهاند و به آنها که مرمت و نگهداري محوطههاي تاريخي دغدغه بزرگشان هست، بايد گفت نه تنها منتظر شرايط اميدوار کننده جديدي نباشيد که به قول نظامي: «گر ملک اين است وگر روزگار/ زين ده ويران دهمت صدهزار»و تنها يک نقطه اميد هست و آن، اينكه طرح تبديل سازمان ميراث فرهنگي گردشگري و صنايع دستي به وزارتخانه توسط مجلس تصويب شود تا دست کم مجلس بر اين گونه انتصابها و عملکردها نظارتي مستمر داشته باشد. شايد!
۹ مرداد ۱۳۸۸
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفاً نظر بدهید: