۱۲ تیر ۱۳۸۸

«اثرگذاري» را بر «آوارگي» ترجيح مي دهم!


وبلاگ بابک داد
وضعيت ما: امروز دو روزي مي شود كه جايي در استان پهناور و كويري …مهمان يك دوست عزيز هستيم! مي گويند اينجا هم «الله اكبر شبانه» لرزه بر اندام طرفداران كودتا مي اندازد. ديشب كه شوراي نگهبان نتيجه انتخابات را تأييد كرد، بوق ماشينها به صدا درآمد و تكبير در فضاي شهر كوچك … طنين انداز شد. باورم نمي شد در اين شهرستان كوچك، كه افراد ممكن است بابت «ذكر نام خدا» شناسايي شوند(!) و حتي دچار دردسر بعدي بشوند، آنهمه فرياد جانانه الله اكبر بشنوم.
خبرهايي از خانه!: همسايه اي در مجتمع، در تماسم با او گفت مأموران امنيتي درب آپارتمان ما را شكسته و داخل شده اند و بعد از چند ساعت بازرسي، چيزهايي را با خود برده اند… لابد اتهام من هم يا براندازي سخت و نرم است يا ارتباط با صداي آمريكا(!) يا جاسوسي و براندازي از طريق ديابت و بيماري قلبي!! مثل برادران علايي كه مي خواستند از طريق مبارزه با ايدز براندازي كنند! از اين نگرانم كه مبادا ادعّا كنند «چيزهايي» در خانه مان پيدا كرده اند و مثلا” بگويند «هدفون» ضبط صوت و «هِدسِت موبايل» و «رسيور ماهواره» و «d.v.d» هاي فيلمهاي سينمايي و كارتون بچه هايم،(واااي دستگاه تست قندخونم!) همگي «لوازم جاسوسي!» هستند و توسط سربازان گمنام امام زمان «كشف» شده اند! بخصوص دستگاه تست قندخون، خيلي شبيه ماكت ماهواره اميد(!) است و بعيد ميدانم بتوانند بفهمند چي چي هست؟
حقيقت گويي «هزينه» دارد: اين روزها تعداد كساني كه در شرايط بعد از كودتا «در ايران» هستند و هنوز «زنداني» نشده اند و به تهديدهاي مستقيم مأموران امنيتي مبني بر «خفقان مطلق» گوش نداده اند و مصاحبه اي مي كنند يا چيزي مي نويسند، چندتاست؟ تقريبا” تمامي افرادي كه احتمال داشت در چنين شرايطي «مؤثر» باشند و «شجاعت» داشته باشند كه مانع كودتاچيان بشوند، همزمان در شب اول و هفته اول دستگير شدند و به طور فله اي در زندانهاي مختلف زنداني شده اند. بعد از آن هم با ادامه تهديدها و تهديد خانواده ها و تهاجم به منازل فعالان و منتقدان، افراد ديگر را به سكوتي مرگبار وادار كردند و به مجّرد مصاحبه يا نوشتن مطلبي، اين افراد را هم دستگير مي كنند.
در شرايط بعد از كودتا، در حالي كه واقعا” حالم از سياست به هم خورده بود و قصد داشتم براي هميشه اين عرصه آلوده را ترك كنم، بعد از قدري تأمل، وظيفه ام را در اين ديدم كه بجاي «زنداني شدن فله اي» و «سكوت منفعلانه»، به نوشتن و تحليل و روشنگري به سهم اندك خود ادامه بدهم و مصاحبه كنم و از حقوق پايمال شده خودمان دفاع كنم. به محض شروع به كار، بدليل آنكه خط تلفن همراهم را قطع كرده و منزل هم نمانده بودم، از طريق كامنت خصوصي يا ايميل، تهديد و ارعاب شدم كه «ديگر سكوت كن وگرنه…»! اما توجهي نكردم و «اثرگذاري در آواره گي» را بر «دستگيري فله اي» و «خفقان در زندان يا كُنج خانه» ترجيح دادم.
تا اينجاي كار، خانه و كاشانه و تمام لوازم و وسائل و دلبستگي هاي دو فرزندم و خودم را بر سر «نوشتن» و «گفتن» و سكوت نكردن در قبال كودتا و براي «اظهار حقيقت / سوره نساء آيه 135» از دست داده ايم. به جز خانه و ادامه آوارگي و كنكور از دست رفته پسر عزيزم، واقعا” فكرش را هم نمي كردم كه روزي بيايد كه خانه ناامن باشد و نتوانيم به خانه برگرديم! روزي برسد كه راه خانه، راهي «بي برگشت» باشد! اما ما در راهيم و به زودي زود به خانه برمي گرديم. انشاءلله.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظر بدهید: