۶ تیر ۱۳۸۸

شباهت موسوی و گاندی

مهم ترین شباهت گاندی و موسوی بحث عدم خشونتی است که هر دو برای رسیدن به حقوق از دست رفته یک ملت توصیه می کنند.موسوی و گاندی شباهتها و تفاوتهای مهمی با هم دارند.اولین شباهت آنها جدای از بحث عدم خشونت و مقاومت مدنی، متدین و اخلاق گرا بودن آنهاست.گاندی به دین هندو شدیدا پایبند بود و موسوی به اسلام و هر دو از نمادهای مذهبی برای مبارزه شان استفاده می کنند گاندی از آهیمسا یا عدم خشونت و سایر مفاهیم مذهب هندو و موسوی از الله اکبر و نماد سبز مذهبی.دومین شباهت این است که هر دو مدتی را در خارج از وطنشان تحصیل کرده اند و از فرهنگ غرب شناخت خوبی دارند.سومین نکته این است که هر دو قبل از اینکه بر علیه نظامی که با آن وارد چالش مدنی شده اند بپا خیزند، دوره ای را طرفدار سرسخت آن بوده اند، گاندی در جنگ بر علیه زولوها در آفریقای جنوبی داوطلبانه به کمک انگلیسی ها رفت و اعتقاد داشت که هندی ها به عنوان شهروند انگلیس موظف هستند که به کمک انگلیسی ها بروند. و موسوی هم که هشت سال در جنگ ایران وعراق نخست وزیر بود.چهارمین شباهت این است که هر دو شدیدا وطن پرست هستند.گاندی شیفته هند بود و وقتی که می خواستند پاکستان را از هند جدا کنند، احساس می کرد که جسم خودش دو تکه می شود. و موسوی هم یک شاید ایران پرست نباشد اما همه چیز نشان از علاقه وافر او به ایران دارد. و این نکته در سخنانش به وضوح مشهود است.

از شباهت ها که بگذریم به تفاوت ها می رسیم. گاندی هیچ وقت منصبی دولتی مهمی را در هند نداشت اما موسوی نخست وزیر ایران بوده است.گاندی با بیگانگانی به نام انگلیسی ها درگیر بود اما موسوی با یک نظام نادرست درونی روبرو است. عمده پیروان گاندی روستائیان کم سواد و بی سواد بودند اما موسوی جمعیت شهرنشین و با تحصیلات بالا را پشت سرخودش دارد.

اما سوال اساسی این است چگونه می توانیم از استراتژی هایی که گاندی بکار گرفت استفاده کنیم تا جنبش مان را به پیش ببریم؟ به نظر می رسد که چاره ای جز این نداریم. ما می توانیم تاکتیکها را تغییر بدهیم اما چاره ای جز در پیش گرفتن استراتژی عدم خشونت نداریم.اما باید توجه داشت که جامعه ایران با جامعه هند آن زمان تفاوتهای اساسی دارد.یکی از تاکتیک های گاندی این بود که او می خواست زندانهای انگلیسی ها را تا حدی پر کند که آنها از زندانی کردن افراد عاجز شوند. توان نگهداری این همه زندانی را نداشته باشند و دیگر آن حرکت در عرف حکومتی جرم تلقی نشود.او در دادگاه حاضر می شد ، به شورش بر علیه انگلستان اعتراف می کرد و می گفت شما طبق قانون باید من را فلان مدت زندانی کنید. و به زندان می رفت. و پیروانش هم همین کار را می کردند. این یک استراتژی بسیار موثر در یک مقاومت مدنی است اما آیا این استراتژی در ایران قابل اجراست؟آیا روحیات ایرانی ها با این تاکتیک هم خوانی دارد؟ چند نفر از کسانی که در تظاهرات اخیر دستگیر می شوند آزاد می شوند؟ آیا دلیل آن چیزی بجز از عدم توانائی نگهداری بازداشت شدگان در زندانها است؟ با دستگیر کردن کسانی که به قول حکومت سران جنبش هستند زندان اوین پر شده است و حسینیه آن را خالی کرده اند تا زندانیان را نگه دارند؟آیا حکومت می تواند یکباره 20 هزار نفر را زندانی کند و این زندانی کردن چه هزینه سنگینی را بر دوش حکومت خواهد گذاشت؟ برای اجرای این تاکتیک تنها به کمی شجاعت نیاز است.......

تاکتیک دیگر مورد استفاده گاندی،تحریم کالاهای انگلیسی بود.جنبش نیز می تواند همین کار را بکند.با خارج کردن سرمایه ها از بانک های دولتی و وارد کردن آن به بانکهای خصوصی حکومت ضربه بسیار مهمی را خواهد خورد بدون آنکه هیچ صدمه ای متوجه مردم شود.ما می توانیم همه شرکتهای دولتی را تحریم کنیم و این تاکتیک کمترین هزینه را خواهد داشت. می توان با خرید نکردن از فروشگاه های دولتی ضربه بزرگی را به دولت وارد کرد.

این دو تاکتیکی که گاندی بکار گرفت می تواند مورد استفاده جنبش قرار بگیرد.البته بحث روشهای مورد استفاده گاندی و رابطه آن با جنبش کنونی ایران احتیاج به بحث مفصلی دارد که در این مجال کم فرصت بررسی کامل آن نیست.

رضا رادمنش

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفاً نظر بدهید: